شمارهٔ ۴۶
ای جان جهان! کبر تو هر روز فزونست
لیکن چه توان کرد؟ که وقت تو کنونست
نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم
چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز
زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
در زلف تو، تاب و گره و بند و شکنجست
در چشم تو، مکر و حیل و زرق و فسونست
تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم
چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست
ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست
کز عشق تو حال من دل سوخته چونست؟
از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زآنک
بر ماه تو را دایرهٔ غالیه گونست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جان جهان! کبر تو هر روز فزونست
لیکن چه توان کرد؟ که وقت تو کنونست
هوش مصنوعی: ای جان جهان، غرور تو هر روز بیشتر میشود، اما چه کنیم که اکنون زمان توست.
نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم
چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که به خاطر غرور تو، هیچ وقت کم نشود، زیرا زیبایی دیدار تو هر روز بیشتر میشود.
عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز
زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
هوش مصنوعی: امروز به خاطر زیبایی تو، جهان پر از نام و آوازه شده است، زیرا زیبایی تو فراتر از حد و اندازههای معمول است.
در زلف تو، تاب و گره و بند و شکنجست
در چشم تو، مکر و حیل و زرق و فسونست
هوش مصنوعی: زلف تو پر از تاب و گره و زیبایی است و در چشمانت هم فریب و ترفند و جادو وجود دارد.
تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم
چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست
هوش مصنوعی: زمانی که من چهرهات را مانند خورشید دیدم، چشمانم از غم عشق تو به مانند چشمهای پر از خون شده است.
ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست
کز عشق تو حال من دل سوخته چونست؟
هوش مصنوعی: ای آن که از نزد سنایی رفتهای، آیا از حال دلم که بر اثر عشق تو سوخته و پریشان است، خبر داری؟
از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زآنک
بر ماه تو را دایرهٔ غالیه گونست
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو مانند نقطهای از خون است، زیرا تو برای من مانند دایرهای زیبا و درخشان هستی که ماه را در خود میگنجاند.