گنجور

شمارهٔ ۴۴

دوست چنان باید کان منست
عشق نهانی چه نهان منست
عاشق و معشوق چو ما در جهان
نیست دگر آنچه گمان منست
جان جهان خواند مرا آن صنم
تا بزیم جان جهان منست
کیست درین عالم کو را دگر
یار وفادار چنان منست
حال ببین پیش بپرس از همه
تا تو نگویی به زبان منست
دوش مرا گفت که آن توام
آن منست ار چه نه آن منست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوست چنان باید کان منست
عشق نهانی چه نهان منست
هوش مصنوعی: دوست باید به گونه‌ای باشد که عشق واقعی و پنهانی من را درک کند، چرا که حقیقت وجود من در این عشق نهفته است.
عاشق و معشوق چو ما در جهان
نیست دگر آنچه گمان منست
هوش مصنوعی: عاشق و معشوقی مانند ما در دنیا وجود ندارد و آنچه من فکر می‌کنم، همین واقعیت را نشان می‌دهد.
جان جهان خواند مرا آن صنم
تا بزیم جان جهان منست
هوش مصنوعی: آن معشوقه زیبا، مرا به زندگی و عشق دعوت کرد، زیرا که جان من نیز به خاطر اوست.
کیست درین عالم کو را دگر
یار وفادار چنان منست
هوش مصنوعی: چه کسی در این دنیا است که مانند من یاری وفادار داشته باشد؟
حال ببین پیش بپرس از همه
تا تو نگویی به زبان منست
هوش مصنوعی: حال ببین از دیگران بپرس که آیا این صحبت‌ها از زبان من است یا نه، تا خودم چیزی نگوییم.
دوش مرا گفت که آن توام
آن منست ار چه نه آن منست
هوش مصنوعی: دیشب کسی به من گفت که تو به من تعلق داری و من هم به تو، هرچند که در واقع این طور نیست.

خوانش ها

شمارهٔ ۴۴ به خوانش عندلیب