گنجور

شمارهٔ ۴۲۰

لؤلؤ خوشاب من از چنگ شد یک‌بارگی
لالهٔ سیراب من بی‌رنگ شد یک‌بارگی
دلبری را من به چنگ آورده بودم در جهان
ای دریغا دلبرم کز چنگ شد یک‌بارگی
جنگ‌ها بودی میان ما و گاهی آشتی
آشتی این بار الحق جنگ شد یک‌بارگی
بود نام و ننگ ما را پیش ازین هر جایگاه
این بتر کامروز نامم ننگ شد یک‌بارگی
با رخ و اشکی چو زر سیمآب و من چون موم نرم
کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یک‌بارگی
این جهان روشن اندر هجر آن زیبا‌پسر
بر سنایی تیره گشت و تنگ شد یک‌بارگی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لؤلؤ خوشاب من از چنگ شد یک‌بارگی
لالهٔ سیراب من بی‌رنگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: در یک لحظه، مروارید زیبای من از دستانم افتاد و گل لاله‌ام که همیشه سرسبز و شاداب بود، ناگهان رنگ باخت.
دلبری را من به چنگ آورده بودم در جهان
ای دریغا دلبرم کز چنگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: من دلبری را در اختیار داشتم، اما افسوس که ناگهان از دست رفت.
جنگ‌ها بودی میان ما و گاهی آشتی
آشتی این بار الحق جنگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: بین ما همیشه جنگ و جدل بود و گاهی هم صلح و آشتی برقرار می‌شد، اما این بار واقعاً به جنگی سخت و یکباره تبدیل شد.
بود نام و ننگ ما را پیش ازین هر جایگاه
این بتر کامروز نامم ننگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: قبل از این، ما در هر مکانی معروف و محترم بودیم، اما امروز یک‌باره نام و اعتبار ما به نقطه‌ای بد تبدیل شده است.
با رخ و اشکی چو زر سیمآب و من چون موم نرم
کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: با چهره و اشکی که به زیبایی مانند طلای زرد می‌درخشد، من مانند موم نرمی هستم که از دل سنگی‌ام در برابر آن بت سنگی یک‌باره نرم و تغییر کرده‌ام.
این جهان روشن اندر هجر آن زیبا‌پسر
بر سنایی تیره گشت و تنگ شد یک‌بارگی
هوش مصنوعی: این دنیا در غیاب آن جوان زیبا، به طرز عجیبی تاریک و تنگ شده است.