گنجور

شمارهٔ ۴۰۵

صنما آن خط مشکین که فراز آوردی
بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی
گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز
خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی
گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز
تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی
قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید
تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی
پیش خلق از جهت شعبده و بلعجبی
نرگس بلعجب شعبده‌باز آوردی
چند گویی که دلت پیش تو باز آوردم
این سخن بیهده و هزل و مجاز آوردی
دلم افروخته بود از طرب و شادی و ناز
تو دلی سوختهٔ از گرم و گداز آوردی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنما آن خط مشکین که فراز آوردی
بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی
هوش مصنوعی: ای زیبای من! آن خط مشکین که بر روی گل نقش زدی، همچون گوی زیبایی است که تو به آن جلال و شکوه بخشیدی.
گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز
خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی
هوش مصنوعی: هرچند که زلف بلند تو زیبایی زیادی دارد، اما خطی که بر گرد چهره‌ات است، از زلفت زیباتر است.
گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز
تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی
هوش مصنوعی: اگر نیاز است که راهی را با نوشته زیبا و خوش خود مشخص کنی، تو با خط خودت آن راه را به ما نشان داده‌ای.
قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید
تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی
هوش مصنوعی: تو از پارچه‌ای گرانبها و زیبا، قبله‌ای درست کرده‌ای تا بت‌ها را به عبادت و نیایش فراخوانی.
پیش خلق از جهت شعبده و بلعجبی
نرگس بلعجب شعبده‌باز آوردی
هوش مصنوعی: برابر نظر مردم، نرگس به خاطر زیبایی و جذابیتش شبیه یک شعبده‌باز است که همه را محو تماشا می‌کند.
چند گویی که دلت پیش تو باز آوردم
این سخن بیهده و هزل و مجاز آوردی
هوش مصنوعی: چند بار باید بگویی که دل مرا دوباره به دست آورده‌ای؟ این حرف‌ها بی‌فایده و بی‌معناست.
دلم افروخته بود از طرب و شادی و ناز
تو دلی سوختهٔ از گرم و گداز آوردی
هوش مصنوعی: دل من از شوق و شادی و زیبایی تو پرشور و پرآتش بود، اما تو دلی از گرما و سوزش و درد به من هدیه آوردی.