گنجور

شمارهٔ ۴۰۴

یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی
کار این دلخسته را بسیار ازین به داشتی
ور دل دیوانه رنگ من نبودی تند و تیز
یا بهش تر زین بدی یا یار ازین به داشتی
عاشق بیچاره‌ای بی‌پرسشست آخر تنم
در حق بیمار خود تیمار ازین به داشتی
کار من مشکل شد ارنی دوست در دل بردنم
نرگس بیکار را بر کار ازین به داشتی
شد دلم مغرور آن گفتار جان افزای تو
آه اگر در عشق من گفتار ازین به داشتی
با سنایی عهد و پیمان داشتی در دل مقیم
گر سنایی مرد بودی کار ازین به داشتی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی
کار این دلخسته را بسیار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: اگر محبوب من از درد و رنج من آگاه باشد، برای این دل خسته و ناامید، این آگاهی از او بهتر است.
ور دل دیوانه رنگ من نبودی تند و تیز
یا بهش تر زین بدی یا یار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: اگر دل دیوانه‌ام رنگ من نبود، نه تند و تیز می‌شد و نه بهشتی‌تر از این بدی‌ها یا یار داشتی.
عاشق بیچاره‌ای بی‌پرسشست آخر تنم
در حق بیمار خود تیمار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: عاشق بیچاره‌ای هستم که بدون هیچ سوالی صبوری می‌کنم. حالا بدنم در حال بیمار شدن است و به جای این که از خودم مراقبت کنم، باید از محبوبم پرستاری کنم.
کار من مشکل شد ارنی دوست در دل بردنم
نرگس بیکار را بر کار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: دوست من، کارم سخت شده است. وقتی در دل به یاد تو هستم، نرگس بیکار را به یاد می‌آورم که باید به کار برود، اما حالا تنها در افکار من جا دارد.
شد دلم مغرور آن گفتار جان افزای تو
آه اگر در عشق من گفتار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حرف‌های دلنشین تو به خود می‌بالد. ای کاش در عشق من، چنین سخنانی از تو باز هم شنیده می‌شد.
با سنایی عهد و پیمان داشتی در دل مقیم
گر سنایی مرد بودی کار ازین به داشتی
هوش مصنوعی: اگر سنایی زنده بود و در دل تو جا داشت، در آن صورت باید به عهد و پیمانی که با او داشتی وفادار می‌بود.