گنجور

شمارهٔ ۴۰۱

اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی
مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی
ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی
سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی
اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی
مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی
اگر در پارسایی خود مر او را دوستارستی
سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی
هرانکو در دلست او را کنون اندر کنارستی
دلش همواره شادستی و کارش چون نگارستی
دلیل صدق او دایم سنایی را بهارستی
نهان وصل او دایم بر او آشکارستی
اگر از غم دل مسکین عاشق را قرارستی
جهنم پیش چشم سر سریر شهریارستی
گل از هجران اقطارش میان کارزارستی
دل از امید دیدارش میان مرغزارستی
مرا هفتم درک با او بدان دارالقرارستی
سماوات العلی بی او حمیم هفت نارستی
چرا گویی سنایی این گر او را خود شکارستی
ز دست سینهٔ کبک دری او را در آرستی
اگر شخص سنایی را جهان سفله یارستی
چو دیگر مدبران دایم به گردون بر سوارستی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی
مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی
هوش مصنوعی: اگر در محله‌ای که آشفته و بی‌نظم است، یک بار تو را ببینم، تمام سختی‌ها و مشکلات این دنیا را بر دل من می‌نشانی.
ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی
سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی
هوش مصنوعی: اگر این روزگار سخت و ناسازگار به من سازگار باشد، همیشه درگیر می و ذکر و قمار هستم.
اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی
مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی
هوش مصنوعی: اگر نمی‌بود این روزهای سخت و دردناک، من با نماز و عبادت و زندگی مخفی‌ام چه کار می‌کردم؟
اگر در پارسایی خود مر او را دوستارستی
سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی
هوش مصنوعی: اگر در دیانت و پاکی خود به من علاقه‌مند بودی، سنایی را مانند ماه نو در نسیم بهار دوست می‌داشتی.
هرانکو در دلست او را کنون اندر کنارستی
دلش همواره شادستی و کارش چون نگارستی
هوش مصنوعی: هرکس که در دلش چیزی دارد، اکنون در کنار اوست و دلش همیشه شاد است و کارش مانند نگاره‌ای زیباست.
دلیل صدق او دایم سنایی را بهارستی
نهان وصل او دایم بر او آشکارستی
هوش مصنوعی: صداقت او همیشه با سنایی (شاعر) در بهار پنهان است و پیوسته ارتباط او به روشنی بر او نمایان است.
اگر از غم دل مسکین عاشق را قرارستی
جهنم پیش چشم سر سریر شهریارستی
هوش مصنوعی: اگر تو با غم عشق یک مسکین سر و کار نداشته باشی، آتش جهنم هم در برابر تو بی‌اهمیت خواهد بود.
گل از هجران اقطارش میان کارزارستی
دل از امید دیدارش میان مرغزارستی
هوش مصنوعی: گل ناشی از دوری و جدایی، در وسط میدان نبردی است که دل از امید دیدن معشوق در میانه سبزه‌زارها خالی است.
مرا هفتم درک با او بدان دارالقرارستی
سماوات العلی بی او حمیم هفت نارستی
هوش مصنوعی: من در سرزمین آرامش، هفتمین مرحله را با او پشت سر گذاشتم؛ در آسمان‌های بلند، با او در آتش‌هایی هفت‌گانه شراکت دارم.
چرا گویی سنایی این گر او را خود شکارستی
ز دست سینهٔ کبک دری او را در آرستی
هوش مصنوعی: چرا می‌گویی سنایی، اگر او را خودت به طرز ماهرانه‌ای شکار کنی، می‌توانی دل او را که مانند سینهٔ کبک دری است به دست آوری؟
اگر شخص سنایی را جهان سفله یارستی
چو دیگر مدبران دایم به گردون بر سوارستی
هوش مصنوعی: اگر سنایی را در این دنیای ناچیز یاری نکنند، پس سایر تدبیرکنندگان نیز همیشه بر آسمان سوار خواهند بود.