گنجور

شمارهٔ ۴۰۰

تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
در کام دلم زهری ناکام نهادستی
زلف تو نیآرامد یک ساعت و دل‌ها را
در حلقهٔ مشکینش آرام نهادستی
از چهرهٔ خود باغی بر خاص گشادستی
وز غمزهٔ خود داغی بر عام نهادستی
در عالم حسن خود بی‌منت گردونی
هم صبح نمودستی هم شام نهادستی
بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را
هم دانه فگندستی هم دام نهادستی
در مجلس طنازی بر دست گران‌جانان
از بهر سبک‌باری صد جام نهادستی
شوریده نمی‌خواندند زین بیش سنایی را
شوریده سنایی را تو نام نهادستی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
در کام دلم زهری ناکام نهادستی
هوش مصنوعی: تو با قرار دادن پایه‌های کفر در دل اسلام، اندوه و درد را در وجود من کاشتی.
زلف تو نیآرامد یک ساعت و دل‌ها را
در حلقهٔ مشکینش آرام نهادستی
هوش مصنوعی: زلف تو هرگز آرام نمی‌گیرد و دل‌ها را در حلقهٔ مشکی‌اش به آرامش می‌آورد.
از چهرهٔ خود باغی بر خاص گشادستی
وز غمزهٔ خود داغی بر عام نهادستی
هوش مصنوعی: از چهره‌ات زیبایی و سرسبزی به خاصین رسانده‌ای و با ناز چشمانت زخم و آتش را بر همگان داده‌ای.
در عالم حسن خود بی‌منت گردونی
هم صبح نمودستی هم شام نهادستی
هوش مصنوعی: در زیبایی و کمال خود، تو نیازی به کمک و حمایت دیگران نداری، چرا که همواره صبح را روشن کرده‌ای و شام را نیز به آرامش رسانده‌ای.
بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را
هم دانه فگندستی هم دام نهادستی
هوش مصنوعی: در وضوح و زیبایی ماه، حقیقت به پرنده‌ها دانه می‌دهد و همزمان دام‌هایی را نیز برپا می‌کند.
در مجلس طنازی بر دست گران‌جانان
از بهر سبک‌باری صد جام نهادستی
هوش مصنوعی: در میهمانی که پر از شوخی و لبخند است، به خاطر آرامش روحی و شادی، تو صد جام را بر دست اشخاص با دل‌های سنگین قرار دادی.
شوریده نمی‌خواندند زین بیش سنایی را
شوریده سنایی را تو نام نهادستی
هوش مصنوعی: بیش از این، سنایی را دیوانه نمی‌خواندند، اما تو به او نام دیوانه را عطا کردی.