شمارهٔ ۳۸۹
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
بر آرزوی آنکه تو روزی به من آیی
من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم
ای از بر من دور ندانم که کجایی
گیرم نشوی ساخته بر من ز تکبر
تا که من دلسوخته را رنج نمایی
ایزد چو بدادست به خوبی همه دادت
نیکو نبود گر تو به بیداد گرایی
بیداد مکن کز تو پسندیده نباشد
زیرا که تو بس خوبی چون شعر سنایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جدایی از تو آتش گرفته، و از درد و رنجی که دارم، هیچ امیدی به رهایی ندارم.
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
هوش مصنوعی: اگر از ما یاد نمیکنی، این به خاطر معذوریت توست، چون از درد جدایی و احساسات ما بیخبر هستی.
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
بر آرزوی آنکه تو روزی به من آیی
هوش مصنوعی: در جدایی تو عمر گرانبهایم به پایان رسید و تنها آرزویم این است که روزی به سراغ من بیایی.
من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم
ای از بر من دور ندانم که کجایی
هوش مصنوعی: من بدون تو نمیدانم کجا هستم و از دوریات نمیدانم تو کجایی.
گیرم نشوی ساخته بر من ز تکبر
تا که من دلسوخته را رنج نمایی
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر تکبر و خودبزرگبینیات با من ارتباط نداشته باشی، اما در عوض، من را دلمشغول و رنجورشده ببینی.
ایزد چو بدادست به خوبی همه دادت
نیکو نبود گر تو به بیداد گرایی
هوش مصنوعی: اگر خداوند به تو نعمت و خوبی عطا کرده باشد، اما تو با بددلی و نابرابری رفتار کنی، آنچه به تو داده شده، دیگر نیکو نخواهد بود.
بیداد مکن کز تو پسندیده نباشد
زیرا که تو بس خوبی چون شعر سنایی
هوش مصنوعی: ظلم و ستم نکن، زیرا که این رفتار از سوی تو پسندیده نیست. تو آنقدر خوب هستی که در مقایسه با شعر سنایی میتوانی به آن زیبایی داشته باشی.

سنایی