شمارهٔ ۳۷۸
زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده
چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده
عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده
مرا هر روز بیجرمی به گور اندر کنی زنده
تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده
کنار من چون جیحون شد دو چشمم ابر بارنده
یکی حاجت به تو دارم ایا حاجت پذیرنده
نتابی تو سر زلفین نسوزانی دل بنده
جهان از تو خرم بادا بتا و من رهی بنده
پس از مرگم جهان بر تو مبارکباد و فرخنده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده
چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده
هوش مصنوعی: چه زیباست آن درختی که از شرم تو تمامی زیبایان خجالتزده هستند. چرا این زلفهای تو اینقدر دلانگیز است و بر دل عاشق میسوزاند؟
عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده
مرا هر روز بیجرمی به گور اندر کنی زنده
هوش مصنوعی: تو لبهایی چون عقیق داری و زیر آن لبها، گور من کنده شده است. هر روز بیآنکه گناهی کرده باشم، مرا در گور زنده میکنی.
تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده
کنار من چون جیحون شد دو چشمم ابر بارنده
هوش مصنوعی: تنم همچون خیالی شده است و در کناری که در آن غم و ناله وجود دارد، حالتی مانند جیحون پیدا کردهام. چشمانم نیز مانند ابری هستند که باران میبارند.
یکی حاجت به تو دارم ایا حاجت پذیرنده
نتابی تو سر زلفین نسوزانی دل بنده
هوش مصنوعی: من برای حاجتی به تو نیازمندم، ای کسی که نیازها را میپذیری. مبادا با موهای مشکیات قلب این بنده را بسوزانی.
جهان از تو خرم بادا بتا و من رهی بنده
پس از مرگم جهان بر تو مبارکباد و فرخنده
هوش مصنوعی: ای عشق من، امیدوارم که جهان به خاطر تو شاد و خرم باشد. من بنده و پیرو تو هستم و حتی بعد از مرگم، برای تو آرزوی خوشبختی و سعادت دارم.

سنایی