شمارهٔ ۳۷۷
ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده
بازخر ما را زمانی زین غمان بیهده
جام جمشیدی بیار از بهر این آزادگان
درد می درده برای درد این محنت زده
درد صافی درده ای ساقی درین مجلس همی
تا زمانی می خوریم آسوده دل در میکده
محتسب را گو ترا با مست کوی ما چکار
می چه خواهی ای جوان زین عاشقان دل زده
میندانی کادم از کتم عدم سوی وجود
از برای مهربازان خرابات آمده
تا ترا روشن شود در کافری در ثمین
بت پرستی پیشه گیر اندر میان بتکده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده
بازخر ما را زمانی زین غمان بیهده
هوش مصنوعی: ای سنایی، برخیز و زود درِ میخانه را باز کن. ما را برای مدتی از این غمهای بیفایده آزاد کن.
جام جمشیدی بیار از بهر این آزادگان
درد می درده برای درد این محنت زده
هوش مصنوعی: ليوان جمشیدی را بیاور که برای این آزادگان که در رنج و محنت هستند، دردهایشان را به وسیله می (شراب) تسکین دهد.
درد صافی درده ای ساقی درین مجلس همی
تا زمانی می خوریم آسوده دل در میکده
هوش مصنوعی: ساقی، در این مجلس درد و غم را کم کن تا زمانی که میتوانیم با خیالی آسوده و دل آرام در میکده بنوشیم.
محتسب را گو ترا با مست کوی ما چکار
می چه خواهی ای جوان زین عاشقان دل زده
هوش مصنوعی: به محتسب بگو که تو چه کاری با مستی در کوی ما داری؟ ای جوان، چه چیزی از این عاشقان دلخور میخواهی؟
میندانی کادم از کتم عدم سوی وجود
از برای مهربازان خرابات آمده
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که چگونه از موجودیت، به سمت وجود آمدهام؛ این برای محبتورزان است که از دنیای تاریکی به سوی روشنایی میآیند.
تا ترا روشن شود در کافری در ثمین
بت پرستی پیشه گیر اندر میان بتکده
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کفر خود روشن نشوی، در جایی که بت پرستی رواج دارد، بگذار در میان بتها زندگی کنی.

سنایی