گنجور

شمارهٔ ۳۷۶

ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده
دستان دو دست تو به عیوق رسیده
آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده
ابدال شکسته همه در راه تو توبه
زهاد گرفته همه بر یاد تو باده
مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد
ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده
پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت
هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
هوش مصنوعی: ای عشق تو همچون نوری بر دل من تابیده‌ای و محبتت از چشمانم جاری شده است.
بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده
هوش مصنوعی: همه انسان‌های آزاد به خاطر بندگی تو خود را از کبر و خود بزرگ‌بینی کنار کشیده‌اند و کمر به خدمت گذاشته‌اند.
دستان دو دست تو به عیوق رسیده
آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده
هوش مصنوعی: دستان تو به زیبایی و هنر معروف شده و صدای تو در شهر پخش شده است.
ابدال شکسته همه در راه تو توبه
زهاد گرفته همه بر یاد تو باده
هوش مصنوعی: بدون شکسته‌ها و توبه‌کاران بسیاری وجود دارند که همه به خاطر یاد تو از هر چیزی گذشتند و به عشق تو به باده و خوشی روی آورده‌اند.
مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد
ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده
هوش مصنوعی: به راه ناتوانی نرو و از غم خود را آزاد کن. ای خدایی که از زیبایی‌ها همه چیز را به ما داده‌ای.
پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت
هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده
هوش مصنوعی: سنایی به خاطر دیدن روی تو همیشه گوش خود را تیز کرده و چشمش به تو دوخته است.