شمارهٔ ۳۶۸
ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته
ای تف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته
هر چه در صد سال عقل ما ز جان اندوخته
ای کمالت کمزنان را صبرها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسهها بردوخته
گه به قهر از جزع مشکین تیغها افراخته
گه به لطف از لعل نوشین شمعها افروخته
هر چه در سی سال کرده خاتم مشکینت وام
آن نگین لعل نوشین در زمانی توخته
ما به جان بخریده عشق لایزالی را تو باز
لاابالی گفته و بر ما جهان بفروخته
ای ز آب روی خویش اندر دبیرستان عشق
تختهٔ عمر سنایی شسته از آموخته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته
هوش مصنوعی: ای تو که از آب زندگی آتش افروختهای و این آتش، ایمان و کفر عاشقان را سوزانده است.
ای تف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته
هر چه در صد سال عقل ما ز جان اندوخته
هوش مصنوعی: ای شعله عشق تو باعث شده که هر چه را در طول صد سال با خرد و تجربه جمع کردهایم، به راحتی در یک لحظه به چاه بیندازیم.
ای کمالت کمزنان را صبرها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسهها بردوخته
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو، صبر و تحمل را به مجنونها آموختهای و زیباییات، حاجتمندان را به بینیازی رسانده است.
گه به قهر از جزع مشکین تیغها افراخته
گه به لطف از لعل نوشین شمعها افروخته
هوش مصنوعی: گاهی با خشم و عصبانیت، شمشیرهای تیز و برنده را بلند میکند و گاهی با نرمی و مهربانی، شمعهای سرخ و زیبا را روشن میکند.
هر چه در سی سال کرده خاتم مشکینت وام
آن نگین لعل نوشین در زمانی توخته
هوش مصنوعی: تمام کارهایی که در سی سال انجام دادهای، همانند دستان توست که بر نگین زیبا و قیمتی نقش بسته است؛ این نگین در زمان خاصی از تو گرفته شده است.
ما به جان بخریده عشق لایزالی را تو باز
لاابالی گفته و بر ما جهان بفروخته
هوش مصنوعی: ما با عشق جاودانی که به دست آوردهایم زندگی میکنیم، اما تو به سادگی این عشق را نادیده گرفتهای و به ما جهان را فروختهای.
ای ز آب روی خویش اندر دبیرستان عشق
تختهٔ عمر سنایی شسته از آموخته
هوش مصنوعی: ای کسی که با زیباییات در عالم عشق، زندگیات را مرور میکنی و درسهایی که آموختی را از یاد بردهای.

سنایی