گنجور

شمارهٔ ۳۶۰

ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو
بوسم همه روز خاک پایت را
محراب من‌ست خاک پای تو
چشم من و روی دل‌فریب تو
دست من و زلف دلربای تو
مشک‌ست هزار نافهٔ بت‌رویا
در حلقهٔ زلف مشک‌سای تو
دل هست سزای خدمت عشقت
هر چند که من نیَم سزای تو
بیگانه شدستم از همه عالم
تا هست دل من آشنای تو
چندان که جفا کنی روا دارم
بر دیده و دل کشم جفای تو
در عشق تو از جفا نپرهیزد
آن دل که شده‌ست مبتلای تو
ای جان جهان مکن به جای من
آن بد که نکرده‌ام به جای تو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کعبهٔ من در سرای تو
جان و تن و دل مرا برای تو
هوش مصنوعی: ای کعبهٔ محبوب من، همه وجودم، جانم و دلم را برای تو وقف کرده‌ام.
بوسم همه روز خاک پایت را
محراب من‌ست خاک پای تو
هوش مصنوعی: من هر روز خاک پای تو را می‌بوسم، زیرا برای من همانند محراب عبادت است.
چشم من و روی دل‌فریب تو
دست من و زلف دلربای تو
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی تو معطوف است و دستانم به زلف‌های دل‌انگیز تو ارتباط دارد.
مشک‌ست هزار نافهٔ بت‌رویا
در حلقهٔ زلف مشک‌سای تو
هوش مصنوعی: عطر خوش مشکی مانند هزار گیسوی معشوق در حلقه‌های زلف تو وجود دارد.
دل هست سزای خدمت عشقت
هر چند که من نیَم سزای تو
هوش مصنوعی: دل من شایسته‌ی خدمت به عشق توست، هرچند که من لیاقت تو را ندارم.
بیگانه شدستم از همه عالم
تا هست دل من آشنای تو
هوش مصنوعی: من از تمام جهان بیگانه شده‌ام، چون دل من تنها به تو آشناست.
چندان که جفا کنی روا دارم
بر دیده و دل کشم جفای تو
هوش مصنوعی: هرچقدر که به من ظلم و ستم کنی، من آن را تحمل می‌کنم و بر دل و دیده‌ام می‌کشم.
در عشق تو از جفا نپرهیزد
آن دل که شده‌ست مبتلای تو
هوش مصنوعی: دل عاشقی که به تو مبتلا شده، از آزار و سختی در عشق تو نمی‌هراسد و از آن پرهیز نمی‌کند.
ای جان جهان مکن به جای من
آن بد که نکرده‌ام به جای تو
هوش مصنوعی: ای جان جهان، لطفاً مانند من عمل نکن و بدی نکن که من هرگز در حق تو انجام نداده‌ام.