شمارهٔ ۳۵۴
ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو
دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو
از عتاب خود کنون پرم به بر گر بهر تو
پر بریده به بود تا مانم اندر دام تو
مینبود آن رخ نصیب چشم، اکنون آمدم
تا صدف گردد مگر گوش من از پیغام تو
نیست اندر تو چو یومالحشر لهو و ظلم و لغو
همچو یومالحشر بیانجام باد ایام تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو
دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو
هوش مصنوعی: درد و حسرت من از نرسیدن نامهات به من، شب گذشته به اوج رسید. ای کاش دیروز پیغام تو به دستم میرسید و من میتوانستم در آرزوی نامت ناله کنم.
از عتاب خود کنون پرم به بر گر بهر تو
پر بریده به بود تا مانم اندر دام تو
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی گوینده است. او از عشق و وابستگی خود به معشوق صحبت میکند و میگوید که برای خوشنودی و رضایت او، حتی اگر بخشی از وجودش را فدای عشق کند، حاضر است. گوینده به نوعی میگوید که در دام عشق معشوق باقی خواهد ماند و از این موضوع احساس خوشحالی میکند. این وابستگی و تسلیم در برابر عشق، نشاندهندهی عمق احساسات و حرکت در مسیر محبت و دلبستگی است.
مینبود آن رخ نصیب چشم، اکنون آمدم
تا صدف گردد مگر گوش من از پیغام تو
هوش مصنوعی: اگر آن چهره زیبای تو نصیب دیدگان من نمیشد، حالا آمدهام تا شاید گوشم مانند صدفی باشد که پیغام تو را بشنود.
نیست اندر تو چو یومالحشر لهو و ظلم و لغو
همچو یومالحشر بیانجام باد ایام تو
هوش مصنوعی: در تو مانند روز قیامت، بازی و ظلم و بیهودگی وجود ندارد. ایام تو باید به گونهای باشد که شبیه به روز قیامت، بیپایان و بیمعنا نباشد.

سنایی