شمارهٔ ۳۴۸
ای شکسته رونق بازار جان، بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد
گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
صد یکی زان هیچ پیش کفهٔ معیار تو
عشق تو مرغیست کو را این خطابست از خرد
ای دو عالم گشته عاجز در سر منقار تو
حلقه بودن شرط باشد بر در هستی خود
هر که در دیوار دارد روی از آزار تو
نیست منزل صبر را یک لحظه پیش من چنانک
نیست قیمت شرم را یک ذره در بازار تو
زین گذشتست ای صنم در عشقبازی کار من
زان گذشتست ای پسر در شوخ چشمی کار تو
ترس من در عذر تو افزون بود از جنگ از آنک
نفی استغفار باشد عین استغفار تو
ایمنی از چشم بد زان کز صفا بینندگان
جز که شکل خود نمیبینند در رخسار تو
فارغی از بند پرده چون همی دانی که نیست
هیچ پرده پیش دیدار تو چون دیدار تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شکسته رونق بازار جان، بازار تو
عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو
هوش مصنوعی: ای زیبای غمگین، رونق بازار دل من ز خاطر تو خراب شده است. بسیاری از عاشقان و دلسوختگان به خاطر نا پختگی سخنان تو در عذاب هستند.
توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد
گوشهٔ شبپوش تو بر طرهٔ طرار تو
هوش مصنوعی: هر روز از گوشهٔ اندوه من، توشهای برای خود برمیدارم و شب را با زیباییهای تو میگذرانم.
خوبی خوبان عالم گر بسنجی بیغلط
صد یکی زان هیچ پیش کفهٔ معیار تو
هوش مصنوعی: اگر خوبیهای بهترین افراد عالم را بسنجی، متوجه خواهی شد که صد در صد آنها حتی به اندازه یک دانه در ترازوی معیار تو هم نمیارزند.
عشق تو مرغیست کو را این خطابست از خرد
ای دو عالم گشته عاجز در سر منقار تو
هوش مصنوعی: عشق تو همچون پرندهای است که خطاب به آن از خرد و اندیشه من میباشد؛ این دو جهان در برابر توانایی تو در گرفتن دانه، ناتوان شدهاند.
حلقه بودن شرط باشد بر در هستی خود
هر که در دیوار دارد روی از آزار تو
هوش مصنوعی: هر کسی که در دیوار خود چهرهاش را از آزار تو بپوشاند، باید حلقهای از بندگی را بر در وجودش داشته باشد.
نیست منزل صبر را یک لحظه پیش من چنانک
نیست قیمت شرم را یک ذره در بازار تو
هوش مصنوعی: صبر در نزد من هیچ جایگاهی ندارد، همانطور که در بازار تو هیچگونه ارزشی برای شرم وجود ندارد.
زین گذشتست ای صنم در عشقبازی کار من
زان گذشتست ای پسر در شوخ چشمی کار تو
هوش مصنوعی: عبارت میگوید که اکنون دیگر کار من در عشق ورزی به پایان رسیده و به نوعی فراموش شده است، همانطور که کار تو در شوخی و چشمی نیز به گذشته مربوط میشود. به عبارتی، اشاره به این دارد که احساسات و رفتارهای عاشقانه و بازیگوشانه هر دو به نوعی از مرحلهای گذشتهاند و دیگر جاری نیستند.
ترس من در عذر تو افزون بود از جنگ از آنک
نفی استغفار باشد عین استغفار تو
هوش مصنوعی: ترس من از طلب عذر تو بیشتر بود از ترس جنگ، زیرا عدم بخشش تو خود نشاندهندهی نیاز به بخشش است.
ایمنی از چشم بد زان کز صفا بینندگان
جز که شکل خود نمیبینند در رخسار تو
هوش مصنوعی: ایمنی و حفظ تو از نگاههای بد به خاطر این است که افرادی که به چهره تو نگاه میکنند، فقط به زیبا بودن خودشان توجه دارند و قادر به دیدن زیباییهای تو نیستند.
فارغی از بند پرده چون همی دانی که نیست
هیچ پرده پیش دیدار تو چون دیدار تو
هوش مصنوعی: آزادی از محدودیتها و حجابها را درک کن، چرا که هیچ مانع و پردهای وجود ندارد که جلو دیدار تو را بگیرد؛ وقتی تو به کسی نگاه میکنی، همه چیز در آغوش دیدارت نمایان میشود.

سنایی