گنجور

شمارهٔ ۳۴۶

گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
غمزهٔ غماز او چون می‌رباید جان و دل
گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او
گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر
عمر یارب می‌گذارم در غم تیمار او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
هوش مصنوعی: اگر نتواند در عشق یار به موهایش دل ببندد، پس چرا هر لحظه دیدارش را از ما پنهان می‌کند؟
یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
هوش مصنوعی: یک زمانی بر اثر دوری و نزدیکی او، دلم شاد می‌شود. این چه مصیبتی است که بر من نازل شده، ای خدا، به خاطر این که از او دورم؟
غمزهٔ غماز او چون می‌رباید جان و دل
گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او
هوش مصنوعی: چشمان فریبنده او جان و دل را می‌برد، اگر آن مدل مو و زیبایی او جادویی نداشت.
گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر
عمر یارب می‌گذارم در غم تیمار او
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصال و دیدار او برسم، همین که از او خبری داشته باشم، کافی است. خدایا، عمرم را در غم و یاد او سپری می‌کنم.