گنجور

شمارهٔ ۳۴۴

ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله
می خور ز جام و بلبله با ما خور و با ما نشین
مشک از هلال انگیختی وز لاله عنبر بیختی
وز مه فرود آویختی کرده به چنگ اندر عجین
از هیچ مادر یا پدر چون تو نزاید یک پسر
خورشیدی ای جان یا قمر گر دل ببردی شو ببین
ای ماهرو نیکو سیر ای روی چو شمس و قمر
من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین
کس را چو تو گل سور نی در خلد چون تو حور نی
در پردهٔ زنبور نی چون دو لب تو انگبین

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله
می خور ز جام و بلبله با ما خور و با ما نشین
هوش مصنوعی: ای معشوقه با موهای سیاه و زیبا، سرت را از حجاب بردار و از آن موهایت بنوش. بیا و با ما خوش بگذران و در کنار ما بمان.
مشک از هلال انگیختی وز لاله عنبر بیختی
وز مه فرود آویختی کرده به چنگ اندر عجین
هوش مصنوعی: تو با هلال (ماه) مشک را از جایی برداشتهای و از لاله (گل مورد استفاده در عطر) عطر را پراکنده کردی و مه (ماه) را به زمین فرود آوردی؛ همه این‌ها را در دستانت به هم آمیختی.
از هیچ مادر یا پدر چون تو نزاید یک پسر
خورشیدی ای جان یا قمر گر دل ببردی شو ببین
هوش مصنوعی: هیچ پدر یا مادری مانند تو نمی‌تواند فرزندی شبیه به خورشید یا ماه به دنیا آورد. اگر تو دل مرا ربوده‌ای، بیایید و ببین!
ای ماهرو نیکو سیر ای روی چو شمس و قمر
من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا، تو با راه و روش خوبت همچون ماه تابان هستی و چهره‌ات مثل خورشید و ماه می‌درخشد. من دیگر تو را انتخاب نمی‌کنم، اگر تو هم مرا برگزینی، انتخاب تو را می‌پذیرم.
کس را چو تو گل سور نی در خلد چون تو حور نی
در پردهٔ زنبور نی چون دو لب تو انگبین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو در باغ بهشت گل نیست و هیچ‌کس مانند تو در میان حورها وجود ندارد. تو در زیبایی و لطافت نظیر نداری، همانند شهدی شیرین بر لبان تو.

حاشیه ها

1395/05/31 00:07
سندباد

مجتبی مینوی مصراع نخست را بصورت زیر می داند
ای لعبت مشکین گُله، بگشای گوی از اَنگُله