گنجور

شمارهٔ ۳۴۳

اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
بدل و شق بپوشیدی درع
بدل جام گرفتی زوبین
دست بردی به سوی تیر و کمان
روی دادی به سوی حرب و کمین
نه براندیشی از کرب زمان
نه ببخشایی بر خلق زمین
تا نبینم رخ چون ماه ترا
بارم از دیده به رخ بر پروین
چون بخسبم ز فراق تو مرا
غم بود بستر و حیرت بالین

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
هوش مصنوعی: اسب را رها کردی و راهت را به سمت خانه انتخاب کردی.
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
هوش مصنوعی: تویی که راه بیداری را به من نشان دادی، اما دل مرا گمراه و غمگین کردی.
بدل و شق بپوشیدی درع
بدل جام گرفتی زوبین
هوش مصنوعی: تو لباس دیگری بر تن کردی و جامی از زوبین (نیزه) به دست گرفتی.
دست بردی به سوی تیر و کمان
روی دادی به سوی حرب و کمین
هوش مصنوعی: تو به سوی تیر و کمان دستی دراز کردی و به میدان جنگ و کمین نگاه کردی.
نه براندیشی از کرب زمان
نه ببخشایی بر خلق زمین
هوش مصنوعی: نه از فکر و تدبیر زمانه بهره‌ای داری، و نه بر انسان‌ها رحم و محبت دلی.
تا نبینم رخ چون ماه ترا
بارم از دیده به رخ بر پروین
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهره زیبای تو را نبینم، اشک از چشمانم بر چهره پروین می‌ریزم.
چون بخسبم ز فراق تو مرا
غم بود بستر و حیرت بالین
هوش مصنوعی: وقتی که بخوابم و دوری تو را حس کنم، غم و اندوه من بیشتر می‌شود و بستر من و بالشم را پر از سردرگمی می‌سازد.