گنجور

شمارهٔ ۳۴۰

خواجه سلامُ علیک، آن لب چون نوش بین
توشهٔ جان‌ها در آن گوشهٔ شب‌پوش بین
پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان؟
چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین
گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساخته‌ست
سوختهٔ عشق باش ساختهٔ دوش بین
برگذر و کوی او غرقه چو من صد هزار
عاشق جانباز بین مرد کفن‌پوش بین
گوش مینبار و آن نغمه و دستان شنو
دیده برانداز و آن خط و بناگوش بین
در بر تنگ شکر مار جهان‌سوز بین
بر سر سنگ سیاه صبر جگرجوش بین
گر چه دل ریش ما بر سر سودای اوست
بر دل او یاد ما جمله فراموش بین
صف زده در پیش او خلق خروشان شده
تن زده آن ماه را فارغ و خاموش بین
بهرهٔ ما دیده‌ای ناله و فریاد ازو
بهرهٔ هر ناکسی بوسه و آغوش بین
ساقی فردوس را از پی بازار او
بر در میخانه‌ها بلبله بر دوش بین
زلفش یک سو فگن و آن گه در زیر زلف
جان سنایی ز عشق خسته و مدهوش بین

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه سلامُ علیک، آن لب چون نوش بین
توشهٔ جان‌ها در آن گوشهٔ شب‌پوش بین
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای خواجه! آن لب زیبا که همچون نوش است، جان‌ها را در آن شب تار، به خود مشغول می‌کند.
پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان؟
چرخ جفا کیش بین لعل وفا کوش بین
هوش مصنوعی: در مقابل تو، زیبایی کدام موجود ایستاده است؟ کدام چرخ زمان به تو ظلم کرده و کدام لعل نشانه وفا در تلاش است؟
گردش ایام دوش تعبیه‌ای ساخته‌ست
سوختهٔ عشق باش ساختهٔ دوش بین
هوش مصنوعی: دوران زندگی به ما دلیلی داده است که نشان دهد عشق، نتیجهٔ تلاش‌ها و تجربیات گذشته است. از گذشتهٔ خود بیاموزیم تا به تاریخچهٔ عواطف و روابطمان توجه کنیم.
برگذر و کوی او غرقه چو من صد هزار
عاشق جانباز بین مرد کفن‌پوش بین
هوش مصنوعی: در خیابان و کوچه‌اش، مانند من، هزاران عاشق فداکار و دل‌باخته‌ای وجود دارند که در حال عطش مشتاقانه به او نگاه می‌کنند. نگاه کن به مردی که در کفن خود پیچیده است.
گوش مینبار و آن نغمه و دستان شنو
دیده برانداز و آن خط و بناگوش بین
هوش مصنوعی: گوش خود را به نغمه‌های خوش بسپار و دستان هنرمند را تماشا کن، چشمانت را به زیبایی و نقش و نگارهای ظریف معطوف کن.
در بر تنگ شکر مار جهان‌سوز بین
بر سر سنگ سیاه صبر جگرجوش بین
هوش مصنوعی: در دامن تو شیرینی عشق را احساس کن، در حالی که بر روی سنگ سیاه صبر، آتش دل را لمس می‌کنی.
گر چه دل ریش ما بر سر سودای اوست
بر دل او یاد ما جمله فراموش بین
هوش مصنوعی: هرچند دل شکسته ما به خاطر عشق او می‌سوزد، اما او هیچ یاد و خاطره‌ای از ما در دل ندارد.
صف زده در پیش او خلق خروشان شده
تن زده آن ماه را فارغ و خاموش بین
هوش مصنوعی: مردم در برابر او صف کشیده‌اند و به شدت هیجان‌زده هستند، اما آن ماه (دختر یا معشوق) آرام و بی‌خیال است و به اطرافش توجهی ندارد.
بهرهٔ ما دیده‌ای ناله و فریاد ازو
بهرهٔ هر ناکسی بوسه و آغوش بین
هوش مصنوعی: ما از زندگی فقط ناله و فریاد داریم، در حالی که دیگران از عشق و محبت بهره‌مندند.
ساقی فردوس را از پی بازار او
بر در میخانه‌ها بلبله بر دوش بین
هوش مصنوعی: ساقی که بهشت را در جستجوی بازار او می‌باشد، در کنار درهای میخانه‌ها، بلبله‌ای را بر دوش خود حمل می‌کند.
زلفش یک سو فگن و آن گه در زیر زلف
جان سنایی ز عشق خسته و مدهوش بین
هوش مصنوعی: موهای او را به کناری بزن و سپس در زیر آن موها، حال و روز سنائی را ببین که از عشق خسته و مدهوش شده است.