گنجور

شمارهٔ ۳۳۸

ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این
وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این
تو با من و من پویان هر جای ترا جویان
ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این
زان گلبن انسانی هر دم گلی افشانی
ای میوهٔ روحانی آخر چه نهالست این
در وصف تو عقل و جان چون من شده سرگردان
ای وهم ز تو حیران آخر چه جمالست این
گفتی که چو من دلبر داری وز من بهتر
ای جادوی صورت گر آخر چه خیالست این
ای از پی داغ ما آرایش باغ ما
ای چشم و چراغ ما آخر چه مثالست این
هر روز نپویی تو جز عشق نجویی تو
ای ماه نکویی تو آخر چه خصالست این
هر روز مرا نرمک بکشی تو به آزرمک
ای شوخک بی‌شرمک آخر چه وبالست این
پرسی: چو منی دلبر بینی تو به عالم در
ای ماه نکو منظر آخر چه سوالست این
ما را نه بدین سستی زین بیش همی جستی
ای خسته از آن خستی آخر چه ملالست این
گفتی همه جا با تو وصلست مرا با تو
ای بی خود و با ما تو آخر چه دلالست این
گفتی که سنایی خود داریم و ازو به صد
ای ناقد نیک و بد آخر چه محالست این

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این
وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند تو را ندیده‌ام، زیبایی‌ات چقدر فوق‌العاده است! و چون تو در جهان کم‌اند، کمال و توانایی‌ات چقدر شگفت‌انگیز است!
تو با من و من پویان هر جای ترا جویان
ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این
هوش مصنوعی: با تو هستم و در هر جایی که تو هستی، من دنبال تو می‌گردم، ای شمع زیبایان، آخر این وصال چه معنایی دارد؟
زان گلبن انسانی هر دم گلی افشانی
ای میوهٔ روحانی آخر چه نهالست این
هوش مصنوعی: از باغ انسانیت هر لحظه گلی شکوفه می‌کند. ای میوه‌ای که روح را سیراب می‌کنی، این نهال چه چیزی است که این همه زیبایی و نعمت به ارمغان می‌آورد؟
در وصف تو عقل و جان چون من شده سرگردان
ای وهم ز تو حیران آخر چه جمالست این
هوش مصنوعی: در توصیف تو، عقل و جان من مانند من، در سردرگمی هستند. ای توهم، از زیبایی تو حیرت‌زده‌ام؛ این چه زیبایی است؟
گفتی که چو من دلبر داری وز من بهتر
ای جادوی صورت گر آخر چه خیالست این
هوش مصنوعی: تو گفتی که کسی مثل من را داری و از من بهتر است، پس این چه توهمی است که در ذهن داری؟
ای از پی داغ ما آرایش باغ ما
ای چشم و چراغ ما آخر چه مثالست این
هوش مصنوعی: ای کسی که برای آرامش و زیبایی باغ ما آمده‌ای و نور چشم ما هستی، آخر این چه حال و وضعیتی است که به آن دچار شده‌ایم؟
هر روز نپویی تو جز عشق نجویی تو
ای ماه نکویی تو آخر چه خصالست این
هوش مصنوعی: هر روز تو غیر از عشق به چیزی نپردازی، ای زیبای ماه‌گون، در نهایت این چه ویژگی است که در تو وجود دارد؟
هر روز مرا نرمک بکشی تو به آزرمک
ای شوخک بی‌شرمک آخر چه وبالست این
هوش مصنوعی: هر روز به آرامی و به شیوه‌ای لطیف مرا به عذاب می‌آوری، ای جوانک بی‌پروا و شیرین‌کار. آخر این چه گرفتاری و دردسری است؟
پرسی: چو منی دلبر بینی تو به عالم در
ای ماه نکو منظر آخر چه سوالست این
هوش مصنوعی: تو که به زیبایی من معروفی، در این دنیا چه چیزی را می‌خواهی بپرسی؟ ای چهره زیبا، دیگر چه سؤالی باقی مانده است؟
ما را نه بدین سستی زین بیش همی جستی
ای خسته از آن خستی آخر چه ملالست این
هوش مصنوعی: ما به خاطر این ضعف و بی‌حوصلگی، بیشتر از این نگران نیستیم. تو که از آن خستگی رنج می‌کشی، چرا اینقدر ناراحتی و دلگیری؟
گفتی همه جا با تو وصلست مرا با تو
ای بی خود و با ما تو آخر چه دلالست این
هوش مصنوعی: گفتی که در هر جا پیوندی میان من و تو وجود دارد، اما تو که بیهوده در پی ما هستی، در نهایت چه معنایی در این وضعیت نهفته است؟
گفتی که سنایی خود داریم و ازو به صد
ای ناقد نیک و بد آخر چه محالست این
هوش مصنوعی: گفتی که ما خود تجربه و آگاهی داریم و اینکه بتوانیم خوب و بد را تشخیص دهیم. در نهایت، آیا چنین چیزی غیرممکن است؟

حاشیه ها

1402/10/12 10:01
شمس تبریزی

فوق العاده زیباست..

سپاسمندِ کوشش‌های درگاه گنجور