گنجور

شمارهٔ ۳۲۵

غلاما خیز و ساقی را خبر کن
که جیش شب گذشت و باده در کن
چو مستان خفته انداز بادهٔ شام
صبوحی لعلشان صبح و سحر کن
به باغ صبح در هنگام نوروز
صبایی کرد و بر گلبن نظر کن
جهان فردوس‌وش کن از نسیمی
ز بوی گل به باغ اندر اثر کن
ز بهر آبروی عاشقان را
خرد را در جهان عشق خر کن
صفا را خاوری سازش ز رفعت
نشانرا در کسوفش باختر کن
برآی از خاور طاعات عارف
پس اندر اختر همت نظر کن
چو گردون زینت از زنجیر زر ساز
چو جوزا همت از تیغ کمر کن
از آن آغاز آغاز دگر گیر
وز آن انجام انجام دگر کن
چو عشقش بلبلست از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر کن
اگر خواهی که بر آتش نسوزی
چو ابراهیم قربان از پسر کن
ورت باید که سنگ کعبه سازی
چو اسماعیل فرمان پدر کن
برآمد سایه از دیوار عمرت
سبک چون آفتاب آهنگ در کن
برو تا درگه دیر و خرابات
حریفی گرد و با مستان خطر کن
چو بند و دام دیدی زود آنگه
دف و دفتر بگیر از می حذر کن
اگر اعقاب حسنت ره بگیرد
سبک دفتر سلاح و دف سپر کن
وگر خواهی که پران گردی از روی
ز جان همچون سنایی شاهپر کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غلاما خیز و ساقی را خبر کن
که جیش شب گذشت و باده در کن
هوش مصنوعی: ای غلام، برخیز و به ساقی بگو که شب پایان یافته و وقت نوشیدن شراب رسیده است.
چو مستان خفته انداز بادهٔ شام
صبوحی لعلشان صبح و سحر کن
هوش مصنوعی: بنگر که مانند مستانی، خواب‌آلود و سرمست، شراب شب را در صبحی که با لعل‌ها و زیبایی‌اش به سحر پیوسته، فراموش نکن.
به باغ صبح در هنگام نوروز
صبایی کرد و بر گلبن نظر کن
هوش مصنوعی: در صبح نوروز، به باغ برو و به گل‌ها نگاه کن.
جهان فردوس‌وش کن از نسیمی
ز بوی گل به باغ اندر اثر کن
هوش مصنوعی: دنیا را همچون بهشت بساز، با نفسی از عطر گل‌ها که در باغ باقی بماند.
ز بهر آبروی عاشقان را
خرد را در جهان عشق خر کن
هوش مصنوعی: برای حفظ آبروی عاشقان، عقل را در دنیای عشق نابود کن.
صفا را خاوری سازش ز رفعت
نشانرا در کسوفش باختر کن
هوش مصنوعی: سعادت و خوشحالی را به عنوان نشانه‌ای از بلندی مقام، در سایه‌بان کسوفی که به سمت باختر رفته است، بیافرین.
برآی از خاور طاعات عارف
پس اندر اختر همت نظر کن
هوش مصنوعی: از سمت شرق، پایداری و دیانت عارفان را تماشا کن، سپس به ستاره همت و اراده‌ات توجه کن.
چو گردون زینت از زنجیر زر ساز
چو جوزا همت از تیغ کمر کن
هوش مصنوعی: اگر آسمان را با زنجیر طلا زینت بخشیدی، مانند ستاره جوزا، تلاش و کوشش خود را از قدرت و اراده‌ات به نمایش بگذار.
از آن آغاز آغاز دگر گیر
وز آن انجام انجام دگر کن
هوش مصنوعی: از آن شروعی جدید بساز و از آن پایان، پایانی دیگر ایجاد کن.
چو عشقش بلبلست از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر کن
هوش مصنوعی: وقتی عشق او مانند بلبل است، روح تو از باغ جانت پرواز می‌کند و عقل خود را به مانند شاخه‌ای از درخت درآور.
اگر خواهی که بر آتش نسوزی
چو ابراهیم قربان از پسر کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از خطرات و سختی‌ها در امان بمانی، باید گاهی از چیزهایی که عزیزت است بگذری.
ورت باید که سنگ کعبه سازی
چو اسماعیل فرمان پدر کن
هوش مصنوعی: باید سنگ کعبه بسازی، مانند اسماعیل که فرمان پدرش را اطاعت کرد.
برآمد سایه از دیوار عمرت
سبک چون آفتاب آهنگ در کن
هوش مصنوعی: سایه دیوار عمرت به آرامی بلند شده است، همانطور که آفتاب به حرکت درمی‌آید.
برو تا درگه دیر و خرابات
حریفی گرد و با مستان خطر کن
هوش مصنوعی: به سفر برو و به مکان‌های شلوغ و پرجنب و جوش برسی، با دوستان دلشاد و سرخوش خود همراه شو و از زندگی لذت ببر.
چو بند و دام دیدی زود آنگه
دف و دفتر بگیر از می حذر کن
هوش مصنوعی: زمانی که بند و دام را دیدی، سریعاً دف و کتاب را بردار و از مصرف شراب پرهیز کن.
اگر اعقاب حسنت ره بگیرد
سبک دفتر سلاح و دف سپر کن
هوش مصنوعی: اگر نسل‌های آینده‌ات راه نیکو را در پیش بگیرند، بهتر است که از خودت دفاع کنی و آماده مواجهه با چالش‌ها باشی.
وگر خواهی که پران گردی از روی
ز جان همچون سنایی شاهپر کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از قید و بندهای زندگی رهایی یابی و مانند سنایی آزاد شوی، باید تلاش کن و با نیرویی همچون پرندگان خود را به پرواز درآوری.