گنجور

شمارهٔ ۳۲۰

گر کار به جز مستی اسکندر می من
ور معجزه شعرستی پیغمبر می من
با این همه گر عشق یکی ماه نبودی
اندر دو جهان شاه بلند اخترمی من
ماهی و چه ماهی که ز هجرانش برین حال
گر من به غمش نگرومی کافرمی من
گر بندهٔ خوی بد خود نیستی آن ماه
حقا که به فردوس همش چاکرمی من
گر نیستی آن رنج که او ریش درآورد
وی گه که درین وقت چه گوید درمی من
بودیش سر عشق من و برگ مراعات
گر چون دگران فاسق در کون برمی من
گر تیر به رویی زندم از سر شنگی
از شادی تیرش به هوا بر پرمی من
گادیم بر آن گونه که از جهل و رعونت
از گردن خود بفگنمی گر سرمی من
هر روز دل آید که مگر نیک شود یار
گر خر نیمی عشوهٔ او کی خرمی من
گر بلفرج مول خبر یابدی از من
زین روی برین طایقه سر دفترمی من
پس در غم آن کس که ز گل خار نداند
عمر از چه کنم یاد که رشک خورمی من؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر کار به جز مستی اسکندر می من
ور معجزه شعرستی پیغمبر می من
هوش مصنوعی: اگر غیر از مستی، اسکندر همه‌کارها را انجام می‌دهد، من نیز با شعرهایم مانند معجزه‌ای از پیامبر هستم.
با این همه گر عشق یکی ماه نبودی
اندر دو جهان شاه بلند اخترمی من
هوش مصنوعی: با وجود این همه، اگر عشق یک ماه نمی‌بود، در دو جهان من مانند ستاره‌ای بلندمرتبه نمی‌درخشیدم.
ماهی و چه ماهی که ز هجرانش برین حال
گر من به غمش نگرومی کافرمی من
هوش مصنوعی: ماهی و چه ماهی، به نوعی اشاره به یک نوع غم و اندوه عمیق دارد. این احساس ناشی از جدایی و دوری از محبوب است. گویا اگر من به اندوه او نگاه کنم، دلم می‌سوزد و از شدت این درد، خود را به نوعی به کفر می‌زنم. این بیان نشان‌دهنده شدت احساسات و جدایی است که در دل عاشق جریان دارد.
گر بندهٔ خوی بد خود نیستی آن ماه
حقا که به فردوس همش چاکرمی من
هوش مصنوعی: اگر نخواهی به بندگی خودت درآیی، آن ماه حقیقتاً در بهشت هم بنده و خدمتگزار من خواهی بود.
گر نیستی آن رنج که او ریش درآورد
وی گه که درین وقت چه گوید درمی من
هوش مصنوعی: اگر تو آن درد و رنج را که او برایش ریشه‌دار شده احساس نمی‌کنی، در این لحظه چه چیزی می‌خواهی بگویی؟
بودیش سر عشق من و برگ مراعات
گر چون دگران فاسق در کون برمی من
هوش مصنوعی: عشق من به تو همیشه وجود دارد و مانند دیگران که به مشکلات و فساد دنیای مادی توجه دارند، من هم به هیچ‌کس غیر از تو فکر نمی‌کنم.
گر تیر به رویی زندم از سر شنگی
از شادی تیرش به هوا بر پرمی من
هوش مصنوعی: اگر تیر به چهره‌ام بزند، چون شنگی از خوشحالی تیرش را به سمت آسمان پرتاب می‌کنم.
گادیم بر آن گونه که از جهل و رعونت
از گردن خود بفگنمی گر سرمی من
هوش مصنوعی: من بر آن هستم که مانند آنانی باشم که از نادانی و خودبزرگ‌بینی خود دست برمی‌دارند، هرچند که ممکن است این کار به قیمت آسیب دیدن من تمام شود.
هر روز دل آید که مگر نیک شود یار
گر خر نیمی عشوهٔ او کی خرمی من
هوش مصنوعی: هر روز دلم می‌خواهد که شاید محبوبم بهتر شود، اما اگر من هم مانند او به خودم بیهوده ببالم، خوشبختی‌ام چه خواهد شد؟
گر بلفرج مول خبر یابدی از من
زین روی برین طایقه سر دفترمی من
هوش مصنوعی: اگر خبر خوشی از من به مولای خود برسانی، به همین دلیل من سرپرست این گروه می‌شوم.
پس در غم آن کس که ز گل خار نداند
عمر از چه کنم یاد که رشک خورمی من؟
هوش مصنوعی: من در غم کسی به سر می‌برم که نمی‌داند زندگی پر از چالش‌ها و رنج‌هاست. به همین دلیل، حسرت می‌خورم که چرا از این موضوع آگاهی ندارد و نمی‌تواند زیبایی‌های زندگی را در کنار سختی‌ها ببیند.

حاشیه ها

1397/12/13 15:03
امیر اصغری

«گر کار به عزم‌استی اسکندرَمی من»
صورت صحیح مصرع اول این است.
در ضمن، پیغمبرَمی، کافرمی، و... نباید با فاصله نوشته شوند.