گنجور

شمارهٔ ۳۱۹

ای نگار دلبر زیبای من
شمعِ شهرافروز شهرآرای من
جز برای دیدنت، دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
جان و دل کردم فدای مهر تو
خاک پایت باد سر تا پای من
از همه خلقان، دلارامم تویی
ای لطیف چابک زیبای من
چون قضیب خیزران، گشتم نزار
در غمت ای خیزران بالای من
رحمت آری بر من و دستم گری
گر نیاری رحم بر من وای من
زار می‌نالم ز درد عشق زار
زان که تا تو نشنوی آوای من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نگار دلبر زیبای من
شمعِ شهرافروز شهرآرای من
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا و دلربای من، تو همچون شمعی هستی که نور و روشنی را به شهر من می‌بخشی.
جز برای دیدنت، دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
هوش مصنوعی: چشم من تنها برای دیدن تو روشن می‌شود و هیچ چیز دیگری باعث روشنی آن نخواهد بود.
جان و دل کردم فدای مهر تو
خاک پایت باد سر تا پای من
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، جان و دل خود را فدای تو کردم. آرزو دارم که خاک پای تو شوم و تمام وجودم متعلق به تو باشد.
از همه خلقان، دلارامم تویی
ای لطیف چابک زیبای من
هوش مصنوعی: ای نازنین و زیبا، تو آزادی آرامش من در میان همه مردم هستی.
چون قضیب خیزران، گشتم نزار
در غمت ای خیزران بالای من
هوش مصنوعی: در غم تو مانند چوب نازک خیزران، ضعیف و ناتوان شدم. ای خیزران، تو بالاتر از منی و من در حالتی از ضعف قرار دارم.
رحمت آری بر من و دستم گری
گر نیاری رحم بر من وای من
هوش مصنوعی: ای کاش بر من رحمت نازلی، و اگر دستم را نگرفتی، بر من رحمت کن و به حال من رحم کن. وای بر من!
زار می‌نالم ز درد عشق زار
زان که تا تو نشنوی آوای من
هوش مصنوعی: من به شدت از درد عشق خود ناله می‌کنم، اما افسوس که تو صدای من را نمی‌شنوی.