گنجور

شمارهٔ ۲۹۳

مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان
که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان
نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای مهوش
مرا صد بار دید آتش که روی اندر کشید ای جان
ز عشقت شکر دارم من که لاغر کردم از وی تن
که دی زان لاغری دشمن مرا با تو ندید ای جان
نبردی دل ز کس هرگز که خود دلهای ما از تو
چو بویی یافت از عشقت ز شادی بر پرید ای جان
چو خوابست آتش هجرت که هر دیده کشید ای بت
چو آبست آتش عشقت که هر تن را رسید ای جان
دلم در چاکری عشقت کمر بستست تو گویی
که ایزد جز پی عشقت مرا خود نافرید ای جان
ازین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم
که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان
چو با عشق بتان زاید سنایی کی چنین گوید
مرا ناگاه عشق تو بر آتش خوابنید ای جان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان
که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان
هوش مصنوعی: عشقت مرا به گونه‌ای تربیت کرده است که با یاد تو حتی در سختی‌ها و عذاب‌های زندگی هم می‌توانم آرامش پیدا کنم.
نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای مهوش
مرا صد بار دید آتش که روی اندر کشید ای جان
هوش مصنوعی: نمی‌ترسم از آتش که در خوابگاه تو روشن است، چون عشق تو، ای محبوب من، مرا بارها در آغوش آتش دیده و به سوی خود کشیده است. ای جانم!
ز عشقت شکر دارم من که لاغر کردم از وی تن
که دی زان لاغری دشمن مرا با تو ندید ای جان
هوش مصنوعی: به خاطر محبت تو از این که بدنم را لاغر کرده‌ام سپاسگزارم، زیرا دیروز دشمنم به خاطر همین لاغری نتوانست تو را ببیند ای جان.
نبردی دل ز کس هرگز که خود دلهای ما از تو
چو بویی یافت از عشقت ز شادی بر پرید ای جان
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسی عمیق از عشق و شادی اشاره می‌کند. او بیان می‌کند که دل‌های ما، وقتی بوی عشق تو را به مشام می‌رسند، از شادی به پرواز درمی‌آیند و در نتیجه هیچ نبردی وجود ندارد، زیرا ما تحت تأثیر عشق تو قرار گرفته‌ایم. در واقع، عشق تو به ما انرژی و خوشحالی می‌بخشد.
چو خوابست آتش هجرت که هر دیده کشید ای بت
چو آبست آتش عشقت که هر تن را رسید ای جان
هوش مصنوعی: آتش هجرت مانند خوابی است که هر چشمی آن را می‌بیند، و آتش عشق تو مانند آبی است که به هر جسمی می‌رسد، ای جان.
دلم در چاکری عشقت کمر بستست تو گویی
که ایزد جز پی عشقت مرا خود نافرید ای جان
هوش مصنوعی: دل من برای خدمت به عشق تو آماده شده است، گویی که خداوند به جز محبت تو، من را برای چیز دیگری نیافریده است، ای جانم.
ازین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم
که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان
هوش مصنوعی: من به خاطر عشقت خوشحالم و این ارتباط ما را عمیق‌تر می‌کند. هرگاه چشمانم را باز کنم، قلبم پر از عشق به تو می‌شود.
چو با عشق بتان زاید سنایی کی چنین گوید
مرا ناگاه عشق تو بر آتش خوابنید ای جان
هوش مصنوعی: وقتی که عشق معشوقان در دل سنایی شعله‌ور می‌شود، چگونه ممکن است او ناگهان بگوید که عشق تو بر آتش خوابیده است، ای جانم؟

حاشیه ها

1395/05/20 22:08
فرزاد شهزاد

درود بر شما ، مصرع اول بیت آخر اینگونه صحیح تر هستش
چو با عشق بتان زییَد سنایی کی چنین گویَد