شمارهٔ ۲۹۰
او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم
یا دو چنگ از جور او در دامن دیگر زنیم
هر زمان ما را دلی کی باشد و جانی دگر
تا به عشق بیوفایی دیگر آتش در زنیم؟
تا کی از نادیدنش ما دیدهها پر خون کنیم؟
تا کی از هجران او ما دستها بر سر زنیم؟
گاه آن آمد که بر ما باد سلوت برجهد
گاه آن آمد که ما با رود و رامشگر زنیم
گر فلک در عهد او با ما نسازد گو مساز
ما به یک دم آتش اندر چرخ و بر چنبر زنیم
گه ز رخسار بتان بر لاله و گل میخوریم
گه ز زلف دلبران با مشک و با عنبر زنیم
پشتمان از غم کمان شد از قدش تیری کنیم
باده پیماییم از خم بر خم دیگر زنیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم
یا دو چنگ از جور او در دامن دیگر زنیم
هوش مصنوعی: او به خوبی میداند که ما در عشق او چقدر کم میگذاریم یا اینکه به خاطر ظلم او به کسی دیگر پناه میبریم.
هر زمان ما را دلی کی باشد و جانی دگر
تا به عشق بیوفایی دیگر آتش در زنیم؟
هوش مصنوعی: هر زمانی که دل و جان تازهای برای ما باشد، تا زمانیکه عشق به وفاداری در نخواهد آمد، چرا باید دوباره خود را دچار آتش عشق کنیم؟
تا کی از نادیدنش ما دیدهها پر خون کنیم؟
تا کی از هجران او ما دستها بر سر زنیم؟
هوش مصنوعی: چقدر باید به خاطر غیبت او اشک بریزیم؟ و تا کی باید به خاطر دوریاش دست به سر ببریم و ناله کنیم؟
گاه آن آمد که بر ما باد سلوت برجهد
گاه آن آمد که ما با رود و رامشگر زنیم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات پیش میآید که دلتنگی و غم بر ما غلبه میکند، و گاهی اوقات نیز پیش میآید که ما با شادی و موسیقی زندگی را جشن میگیریم.
گر فلک در عهد او با ما نسازد گو مساز
ما به یک دم آتش اندر چرخ و بر چنبر زنیم
هوش مصنوعی: اگر آسمان در زمان او با ما همکاری نکند، اشکالی ندارد؛ ما در یک لحظه میتوانیم آتش به پا کنیم و به دور آن بچرخیم.
گه ز رخسار بتان بر لاله و گل میخوریم
گه ز زلف دلبران با مشک و با عنبر زنیم
هوش مصنوعی: گاهی از زیباییهای چهره معشوقان، رنگ و روی گلها و لالهها را میچشیم، و گاهی از موهای دلبرها با عطرهایی چون مشک و عنبر بهرهمند میشویم.
پشتمان از غم کمان شد از قدش تیری کنیم
باده پیماییم از خم بر خم دیگر زنیم
هوش مصنوعی: بار غمهایمان به حدی زیاد شده که همچون کمان کشیدهایم. از زیبایی او همانند تیر رها میشویم. بیایید باده بنوشیم و از خم به خم برویم و لذت ببریم.

سنایی