گنجور

شمارهٔ ۲۸۸

گرچه از جمع بی نیازانیم
عاشق عشق و عشقبازانیم
منصف منصف خراباتیم
کعبهٔ کعبتین بازانیم
گاه سوزان در آتش عشقیم
گاه از سوز رود سازانیم
همچو مرغ از قفس شکسته شدیم
همچو شمع از هوس گدازانیم
گرچه کبکیم در ممالک خویش
مانده در جستجوی بازانیم
مرغزار وصال یافته‌ایم
چون سنایی درو گرازانیم
زاهدا خیز و در نماز آویز
زان که ما خاک بی‌نیازانیم
گر تو از طوع و طاعه می‌نازی
ما همیشه ز شوق نازانیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه از جمع بی نیازانیم
عاشق عشق و عشقبازانیم
هوش مصنوعی: هرچند که به هیچ کس نیازی نداریم، اما به عشق و عاشقان آن بسیار وابسته‌ایم.
منصف منصف خراباتیم
کعبهٔ کعبتین بازانیم
هوش مصنوعی: ما در خرابات و میخانه عادلانه زندگی می‌کنیم، چون کعبه ما به نوعی دو کعبه است و این نشان‌دهندهٔ مقام و ارزش ماست.
گاه سوزان در آتش عشقیم
گاه از سوز رود سازانیم
هوش مصنوعی: گاهی در آتش عشق به شدت می‌سوزیم و گاهی به قدری غمگین هستیم که مانند نوازندگان ساز تحت تأثیر قرار می‌گیریم.
همچو مرغ از قفس شکسته شدیم
همچو شمع از هوس گدازانیم
هوش مصنوعی: به‌گونه‌ای آزاد و بی‌قید و شرط از محدودیت‌ها رها شده‌ایم، مانند شمعی که در حال ذوب شدن و سوزاندن خود است.
گرچه کبکیم در ممالک خویش
مانده در جستجوی بازانیم
هوش مصنوعی: با اینکه ما در سرزمین خودمان زندگی می‌کنیم، اما هنوز در پی کسب موفقیت و تعالی هستیم.
مرغزار وصال یافته‌ایم
چون سنایی درو گرازانیم
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و وصال، مانند سنایی در مکانی آرام و خوشایند قرار داریم، ولی همچنان از آشفته‌گی و تنش‌ها دور نیستیم.
زاهدا خیز و در نماز آویز
زان که ما خاک بی‌نیازانیم
هوش مصنوعی: ای زاهد، از خواب بیدار شو و در نمازی که می‌خوانی، خود را غرق کن، زیرا ما از خاک بی‌نیازان هستیم و هیچ نیازی به دیگران نداریم.
گر تو از طوع و طاعه می‌نازی
ما همیشه ز شوق نازانیم
هوش مصنوعی: اگر تو به راحتی و اطاعت خود افتخار می‌کنی، ما همیشه به خاطر عشق و محبت‌مان به تو در حال ناز و دلربایی هستیم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۸۸ به خوانش محمدرضا مومن نژاد