شمارهٔ ۲۸۲
نه سیم، نه دل، نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم؟
غفلتزدگان پر غروریم
خجلتزدگان روزگاریم
ای دل! تو ز سیم و زر چه گویی؟
ما جمله ز بهر یار داریم
از دست بداده دستهٔ گل
در پای، هزار خار داریم
هل تا نفسی به هم برآریم
چون عمر عزیز خوار داریم
اندر بنه صد شتر بدیدیم
اکنون غم یک مهار داریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه سیم، نه دل، نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم؟
هوش مصنوعی: ما نه ثروت داریم، نه عشق، و نه دوست، پس برای چه در این دنیا هستیم؟
غفلتزدگان پر غروریم
خجلتزدگان روزگاریم
هوش مصنوعی: ما با غرور و نادانی زندگی میکنیم و در حقیقت در برابر زمان، احساس شرمندگی داریم.
ای دل! تو ز سیم و زر چه گویی؟
ما جمله ز بهر یار داریم
هوش مصنوعی: ای دل، تو چرا از طلا و نقره نگرانی؟ همه ما به خاطر عشق و محبوب خود تلاش میکنیم و هدفمان فقط اوست.
از دست بداده دستهٔ گل
در پای، هزار خار داریم
هوش مصنوعی: ما به خاطر هزار مشکل و سختی، گل زیبایی را که در دست داشتیم، از دست دادهایم.
هل تا نفسی به هم برآریم
چون عمر عزیز خوار داریم
هوش مصنوعی: آیا حالا که نفس میکشم، باید عمر گرانبهای خود را بیهوده صرف کنیم؟
اندر بنه صد شتر بدیدیم
اکنون غم یک مهار داریم
هوش مصنوعی: ما در گذشته شاهد صد شتر بودیم، اما حالا تنها نگران یک مهار هستیم.

سنایی