شمارهٔ ۲۷۴
دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپردهایم
رحم کن بر ما که بس جان خسته و دل مردهایم
ای بسا شب کز برای دیدن دیدار تو
از سر کوی تو بر سر سنگ و سیلی خوردهایم
بندگی کردیم و دیدیم از تو ما پاداش خویش
زرد رخساریم و از جورت به جان آزردهایم
ما عجب خواریم در چشم تو ای یار عزیز
گویی از روم و خزر نزدت اسیر آوردهایم
از برای کشتن ما چند تازی اسب کین
کز جفایت مرده و دل در غمت پروردهایم
تا تولا کردهایم از عاشقی در دوستیت
چون سنایی از همه عالم تبرا کردهایم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپردهایم
رحم کن بر ما که بس جان خسته و دل مردهایم
هوش مصنوعی: ای محبوب، ما جان و دلمان را به چنگال زخم و رنج سپردهایم. به ما رحم کن، زیرا به شدت دل آزرده و خستهایم.
ای بسا شب کز برای دیدن دیدار تو
از سر کوی تو بر سر سنگ و سیلی خوردهایم
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها برای دیدن تو، در کنار کوی تو، با خستگی و تحمل سختیها، بر زمین نشسته و صدماتی را تحمل کردهایم.
بندگی کردیم و دیدیم از تو ما پاداش خویش
زرد رخساریم و از جورت به جان آزردهایم
هوش مصنوعی: ما بندگی تو را کردیم و به نتیجهاش نگاه کردیم. از تو پاداشی که گرفتیم، تنها زردی رنگ رخسار ماست و از آزاری که به جان تحمل کردهایم، این است که بسیار رنجور شدهایم.
ما عجب خواریم در چشم تو ای یار عزیز
گویی از روم و خزر نزدت اسیر آوردهایم
هوش مصنوعی: ما در نظر تو چقدر کوچک و حقیر به نظر میرسیم، انگار که برای تو از سرزمینهای دور و سنگین دست و پا بستهایم.
از برای کشتن ما چند تازی اسب کین
کز جفایت مرده و دل در غمت پروردهایم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ما را از بین ببری، چند سوار با شمشیرهایشان آمدهاند؛ حال آنکه ما به خاطر بدیهای تو، زندگیمان را با غم تو پر کردهایم و در دل عشق به تو داریم.
تا تولا کردهایم از عاشقی در دوستیت
چون سنایی از همه عالم تبرا کردهایم
هوش مصنوعی: از زمانی که در دوستی تو عشق ورزیدهایم، مانند سنایی از همه چیز و جهان دوری جستهایم.

سنایی