شمارهٔ ۲۷۲
خورشید تویی و ذره ماییم
بی روی تو روی کی نماییم
تا کی به نقاب و پرده یک ره
از کوی برآی تا برآییم
چون تو صنم و چو ما شمن نیست
شهری و گلی تویی و ماییم
آخر نه ز گلبن تو خاریم
آخر نه ز باغ تو گیاییم
گر دستهٔ گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشاییم
بادی داریم در سر ایراک
در پیش سگ تو خاکپاییم
آب رخ ما مبر ازیراک
با خاک در تو آشناییم
از خاک در تو کی شکیبیم
تا عاشق چشم و توتیاییم
یک روز نپرسی از ظریفی
کاخر تو کجا و ما کجاییم
زامد شد ما مکن گرانی
پندار که در هوا هباییم
بل تا کف پای تو ببوسیم
انگار که مهر لالکاییم
برف آب همی دهی تو ما را
ما از تو فقع همی گشاییم
با سینهٔ چاک همچو گندم
گرد تو روان چو آسیاییم
بر در زدهای چو حلقه ما را
ما رقص کنان که در سراییم
وندر همه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که ده خداییم
از شیر فلک چه باک داریم
چون با سگ کویت آشناییم
ما را سگ خویش خوان که تا ما
گوییم که شیر چرخ ماییم
پرسند ز ما کهاید گوییم
ما هیچ کسان پادشاییم
تو بر سر کار خویش میباش
تا ماهله خود همی درآییم
کز عشق تو ای نگار چنگی
اکنون نه سناییم ناییم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خورشید تویی و ذره ماییم
بی روی تو روی کی نماییم
هوش مصنوعی: تو خورشید بزرگی و ما تنها ذراتی هستیم که بدون وجود و زیبایی تو، نمیتوانیم به هیچ چیز دیگری توجه کنیم.
تا کی به نقاب و پرده یک ره
از کوی برآی تا برآییم
هوش مصنوعی: چقدر دیگر میخواهی با پوشش و مخفیکاری از راه خود دور بمانی؟ بهتر است که ریسک کنی و به سوی حقیقت بیایی.
چون تو صنم و چو ما شمن نیست
شهری و گلی تویی و ماییم
هوش مصنوعی: تو زیبایی و گوهر ارزشمندی هستی، اما ما تنها سایههایی در کنار تو هستیم. تو در شهر زیبایی و هنر پری، و ما به عنوان مخلوقاتی بینوا در کنارت قرار داریم.
آخر نه ز گلبن تو خاریم
آخر نه ز باغ تو گیاییم
هوش مصنوعی: ما نه مانند خارهایی هستیم که از گلبن تو زاده شدهایم و نه مانند گیاهانی که از باغ تو رشد کردهایم.
گر دستهٔ گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشاییم
هوش مصنوعی: اگر از ما گلی به عمل نیاید، لااقل میتوانیم که آتش دیگ را برافروزیم.
بادی داریم در سر ایراک
در پیش سگ تو خاکپاییم
هوش مصنوعی: ما در باد و طوفان در سر ایراک هستیم، اما در مقابل تو همانند خاک پای توییم.
آب رخ ما مبر ازیراک
با خاک در تو آشناییم
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که زیبایی چهره ما را از تو نگیری، زیرا ما با خاک آشنا هستیم.
از خاک در تو کی شکیبیم
تا عاشق چشم و توتیاییم
هوش مصنوعی: ما از خاک و ریشه خود، چه صبری داریم تا زمانی که عاشق چشمان و زلالی تو هستیم.
یک روز نپرسی از ظریفی
کاخر تو کجا و ما کجاییم
هوش مصنوعی: یکی از روزها از شخص باهوشی نپرس که تو در کجا هستی و ما در کجا قرار داریم.
زامد شد ما مکن گرانی
پندار که در هوا هباییم
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که ما هرگز دچار سختی و سنگینی نمیشویم، زیرا در آسمان و فضایی آزاد و سبکبار هستیم.
بل تا کف پای تو ببوسیم
انگار که مهر لالکاییم
هوش مصنوعی: تا زمانی که کف پای تو را نبوسیم، انگار که در عشق به تو خاموش و ساکت ماندهایم، مانند گل لالهای که بیصداست.
برف آب همی دهی تو ما را
ما از تو فقع همی گشاییم
هوش مصنوعی: تو برف را آب میکنی و ما از این نعمت بهرهمند میشویم. ما نیز از تو تنها در این زمینه تمنای بیشتری داریم.
با سینهٔ چاک همچو گندم
گرد تو روان چو آسیاییم
هوش مصنوعی: با دل شکسته و پر از عشق مانند دانههای گندم دور تو میچرخیم، مانند آسيابی که برای آرد کردن گندم میچرخد.
بر در زدهای چو حلقه ما را
ما رقص کنان که در سراییم
هوش مصنوعی: بر در ما مثل حلقه ای کوبیدهای، ما هم شاد و رقصان به درون میرویم.
وندر همه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که ده خداییم
هوش مصنوعی: در میان همهی دهکدهها، ما کسانی هستیم که به زبانی پرطمطراق از خود میگوییم، زیرا ما به نوعی خداوندگار این دهکده هستیم.
از شیر فلک چه باک داریم
چون با سگ کویت آشناییم
هوش مصنوعی: ما از قدرت بزرگ آسمانی نمیترسیم چون با کسی آشنا هستیم که به ما محبت و حمایت میکند.
ما را سگ خویش خوان که تا ما
گوییم که شیر چرخ ماییم
هوش مصنوعی: ما را به زنجیر خود بسته و منتظر تشویق ما هستی، در حالی که ما در واقع قدرت و توانایی خود را داریم.
پرسند ز ما کهاید گوییم
ما هیچ کسان پادشاییم
اگر از ما بپرسند که شما کیستید، خواهیم گفت که ما در برابر بزرگی پادشاه هیچ هستیم.
تو بر سر کار خویش میباش
تا ماهله خود همی درآییم
هوش مصنوعی: در کار خود ثابتقدم باش و به وظایفت ادامه بده، تا زمانی که ما نیز به تو بپیوندیم.
کز عشق تو ای نگار چنگی
اکنون نه سناییم ناییم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو ای معشوق، حالا نه میتوانیم آواز بخوانیم و نه ناله کنیم.
حاشیه ها
1400/11/03 19:02
نردشیر
ما هیچ کسان پادشاهیم

سنایی