شمارهٔ ۲۷۰
ای به رخسار کفر و ایمان هم
وی به گفتار درد و درمان هم
زلف پُر تاب تو چو قامت من
چنبرست ای نگار چوگان هم
خیره ماند از لب تو بیجاده
به سر تو که لعل و مرجان هم
از رخ تو دلیل اثباتست
عالم عقل را و برهان هم
در ره تو ز رنج کُهسارست
بی کناره ز غم بیابان هم
بر سر کوی عاشقی صبرست
ایستاده ذلیل و حیران هم
بر دل و جان بنده حکم تو راست
ای شهنشاه حسن فرمان هم
چند گویی که از تو برگردم
با همه بازیست و با جان هم؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به رخسار کفر و ایمان هم
وی به گفتار درد و درمان هم
هوش مصنوعی: ای کسی که در چهرهات نشانههای کفر و ایمان دیده میشود، همچنین تو در کلامت درباره درد و درمان هم سخن میگویی.
زلف پُر تاب تو چو قامت من
چنبرست ای نگار چوگان هم
هوش مصنوعی: زلفهای پر پیچ و تاب تو مانند قوس و قزح بدن من است، ای محبوب، تو همچون چوب قهری در بازی چوگان خوش میدرخشی.
خیره ماند از لب تو بیجاده
به سر تو که لعل و مرجان هم
هوش مصنوعی: نگاهها از لب تو به چهرهات خیره ماندهاند، چون لبهایت مانند لعل و مرجان زیبا و جذاب هستند.
از رخ تو دلیل اثباتست
عالم عقل را و برهان هم
هوش مصنوعی: چهره تو خود دلیلی است برای وجود عالم عقل و برهان.
در ره تو ز رنج کُهسارست
بی کناره ز غم بیابان هم
هوش مصنوعی: در مسیر تو، به خاطر تلاش و سختیها، نمیتوان به عمق غم و اندوه بیابان پی برد.
بر سر کوی عاشقی صبرست
ایستاده ذلیل و حیران هم
هوش مصنوعی: بر سر راه عشق، صبر به تنهایی ایستاده و فردی ذلیل و حیران است.
بر دل و جان بنده حکم تو راست
ای شهنشاه حسن فرمان هم
هوش مصنوعی: ای شاه خوبان، حکم تو بر دل و جان بنده جاری و لازم است.
چند گویی که از تو برگردم
با همه بازیست و با جان هم؟
هوش مصنوعی: این را که چقدر میگویی میخواهی از من فاصله بگیری، در واقع فقط یک بازی است و حتی جان من نیز در این کار دخیل است.

سنایی