شمارهٔ ۲۶
دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت
بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت
دست یکی کرد با صبوری و خوابم
آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت
باد جدا کرد زلفکان تو از هم
مشک سیه با گل سپید برآمیخت
مشک همی بیخت زلف تو همه شب دوش
اشگ همی بیختم چو مشک همی بیخت
بس بود این باد سرد باده نخواهم
کش دل مسکین به دام ذره در آویخت
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت
بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت
هوش مصنوعی: دیشب عشق تو باعث شد که از چشمانم بیوقفه اشک بریزد و من را از خواب بیدار کند.
دست یکی کرد با صبوری و خوابم
آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت
هوش مصنوعی: یکی با صبوری و آرامش دست در دست من گذاشت و در حالیکه خوابم میبرد، ناگهان غم و مشکلات از دلم مثل قطرات اشک از چشمانم خارج شدند.
باد جدا کرد زلفکان تو از هم
مشک سیه با گل سپید برآمیخت
هوش مصنوعی: باد زلفهای تو را از هم جدا کرد و آنها را با هم در آمیخت؛ گویی مشک تیره با گل سپید ترکیب شده است.
مشک همی بیخت زلف تو همه شب دوش
اشگ همی بیختم چو مشک همی بیخت
هوش مصنوعی: در شب گذشته، موهای تو مثل مشک مدام میریخت و من هم اشکهایم را مانند آن مشک، بیوقفه میریختم.
بس بود این باد سرد باده نخواهم
کش دل مسکین به دام ذره در آویخت
هوش مصنوعی: دیگر از این باد سرد و ناپایدار خسته شدم و نمیخواهم شراب بنوشم. دل بیچارهام را به دام ناچیزی نخواهم انداخت.
خوانش ها
شمارهٔ ۲۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1391/07/12 23:10
امین کیخا
بیختن پالودن است مانند مشک بیختن یا اشک بیختن چون نیاکان ما گمان میبردند که اشک پالوده خون است
1395/12/25 00:02
امین کیخا
از آویختن واژه ی سرآویز را داریم که برأی over hang مناسب است .