گنجور

شمارهٔ ۲۵۰

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم؟
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم؟
ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد
چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم
چه کند عرش که او غاشیهٔ من نکشد؟
چون به جان غاشیهٔ حکم و رضای تو کشم
چون زنان رشک برند ایمنی و عافیتی
بر بلایی که به جای تو برای تو کشم
نچشم ور بچشم باده ز دست تو چشم
نکشم ور بکشم طعنه برای تو کشم
گر خورم باده به یاد کف دست تو خورم
ور کِشم سرمه ز خاک کف پای تو کشم
جز هوا نسپرم آن گه که هوای تو کنم
جز وفا نشمرم آن گه که جفای تو کشم
بوی جان آیدم آن گه که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم آن گه که بلای تو کشم
به خدای ار تو به دین و خردم قصد کنی
هر دو را گوش گرفته به سرای تو کشم
ور تو با من به تن و جان و دلم حکم کنی
هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم
من خود از نسبت عشق تو سنایی شده‌ام
کی توانم که خطی گرد ثنای تو کشم؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم؟
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم؟
هوش مصنوعی: من کی هستم که بخواهم بار وفای تو را بر دوش بکشم؟ چشمانم را همچون باربری می‌گذارم تا سنگینی جفای تو را بدوش بکشم؟
ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد
چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم
هوش مصنوعی: فرشته مرگ به خاطر بی‌مهری تو، جان مرا از دست می‌برد، زیرا وقتی که در دل به یاد وفای تو هستم، دلم همچنان به تو زنده است.
چه کند عرش که او غاشیهٔ من نکشد؟
چون به جان غاشیهٔ حکم و رضای تو کشم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی ابراز احساس می‌کند که اگر خداوند بخواهد، چه اهمیتی دارد که عرش و آسمان وجود داشته باشد؟ آنچه برای او مهم است این است که رضایت و فرمان پروردگار را در دل خود جای دهد و برای رسیدن به آن تلاش کند. در واقع، او بر این باور است که توجه به خدا و دنبال کردن مسیر مورد پسند او از هر چیز دیگری ارزشمندتر است.
چون زنان رشک برند ایمنی و عافیتی
بر بلایی که به جای تو برای تو کشم
هوش مصنوعی: زنان به خاطر تو حسادت می‌ورزند و از آرامش و آسایشی که دچارش می‌شوم، ناراحت‌اند؛ این در حالی است که من به خاطر تو زحمات و سختی‌ها را تحمل می‌کنم.
نچشم ور بچشم باده ز دست تو چشم
نکشم ور بکشم طعنه برای تو کشم
هوش مصنوعی: اگر از دست تو باده به چشمم برود، به آن نگاه نمی‌کنم. اگر هم آن را ببینم، به خاطر تو دست از نوشیدنش برنمی‌دارم، حتی اگر کسی به من طعنه بزند.
گر خورم باده به یاد کف دست تو خورم
ور کِشم سرمه ز خاک کف پای تو کشم
هوش مصنوعی: اگر باده بنوشم، به یاد دستان توست و اگر سرمه‌ای بکشم، از خاک پای تو برمی‌دارم.
جز هوا نسپرم آن گه که هوای تو کنم
جز وفا نشمرم آن گه که جفای تو کشم
هوش مصنوعی: جز از تو هیچ نخواهم، زمانی که به یاد تو باشم. و جز وفا در نظر نخواهم داشت، حتی اگر سختی و بی‌وفایی از تو ببینم.
بوی جان آیدم آن گه که حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم آن گه که بلای تو کشم
هوش مصنوعی: زمانی که درباره تو سخن می‌گویم، احساس می‌کنم زندگی به من برمی‌گردد و زمانی که سختی‌های تو را تحمل می‌کنم، به اوج شکوفایی و عزت می‌رسم.
به خدای ار تو به دین و خردم قصد کنی
هر دو را گوش گرفته به سرای تو کشم
هوش مصنوعی: اگر تو به خدا و خرد من توجه کنی، هر دو را به سوی خانه‌ات خواهم کشید.
ور تو با من به تن و جان و دلم حکم کنی
هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم
هوش مصنوعی: اگر تو با وجود من، جانم و دلم هر جا که بخواهی، فرمان دهی، من هر سه را به شادی و سرور در برابر خواسته‌های تو به حرکت در می‌آورم.
من خود از نسبت عشق تو سنایی شده‌ام
کی توانم که خطی گرد ثنای تو کشم؟
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو به حالت سنایی درآمده‌ام، چگونه می‌توانم چیزی در وصف تو بنویسم؟

خوانش ها

شمارهٔ ۲۵۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1404/02/22 23:04
محمد شریف صادقی

اوج خاکساری در شعر فارسی!

به خدای ار تو به دین و خردم قصد کنی

هر دو را گوش گرفته به سرای تو کشم

ور تو با من به تن و جان و دلم حکم کنی

هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم