شمارهٔ ۲۴۹
روا داری که بی روی تو باشم
ز غم باریک چون موی تو باشم
همه روز و همه شب معتکفوار
نشسته بر سر کوی تو باشم
به جوی تو همه آبی روانست
سزد گر من هواجوی تو باشم
اگر چشمم ز رویت باز ماند
به جان جویندهٔ روی تو باشم
اگر زلفین چوگان کرد خواهی
مرا بپذیر تا گوی تو باشم
به باغ صحبتت دلشاد و خرم
زمانی بر لب جوی تو باشم
نگارینا تو با چشم غزالی
رها کن تا غزلگوی تو باشم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روا داری که بی روی تو باشم
ز غم باریک چون موی تو باشم
هوش مصنوعی: تو اجازه میدهی که بدون وجود تو غمگین باشم، مانند موی باریک و لطیف تو.
همه روز و همه شب معتکفوار
نشسته بر سر کوی تو باشم
هوش مصنوعی: هر روز و هر شب مانند یک عابد و زاهد، بر سر کوی تو نشستهام.
به جوی تو همه آبی روانست
سزد گر من هواجوی تو باشم
هوش مصنوعی: در جوی تو همه چیز به خوبی جریان دارد، پس بد نیست که من نیز همراه تو باشم و در این راه قدم بگذارم.
اگر چشمم ز رویت باز ماند
به جان جویندهٔ روی تو باشم
هوش مصنوعی: اگر چشمانم از دیدن روی تو محروم بمانند، تمام وجودم را وقف جستجوی چهرهات میکنم.
اگر زلفین چوگان کرد خواهی
مرا بپذیر تا گوی تو باشم
هوش مصنوعی: اگر تو موهایت را مثل چمنهای زیبا ببافی و با آن بازی کنی، خواهش میکنم مرا بپذیر تا بهعنوان گوی تو در این بازی باشم.
به باغ صحبتت دلشاد و خرم
زمانی بر لب جوی تو باشم
هوش مصنوعی: در باغ گفتوگوی تو، خرم و شاداب هستم و دوست دارم وقتی در کنار جوی آب هستم، از زیباییهای آن لذت ببرم.
نگارینا تو با چشم غزالی
رها کن تا غزلگوی تو باشم
هوش مصنوعی: ای معشوقه زیبا، با چشمان دلفریب خود به من اجازه بده تا شعر و غزلهای زیبایی به عشق تو بگویم.

سنایی