گنجور

شمارهٔ ۲۴۷

چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم
که آنگه خوش بود با من که من بی‌خویشتن باشم
من آنگه خود کسی باشم که در میدان حکم او
نه دل باشم نه جان باشم نه سر باشم نه تن باشم
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
چو او با من سخن گوید چو یوسف وقت لا باشد
چو من با او سخن گویم چو موسی گاه لن باشم
سخن پیدا و پنهان‌ست و او آن دوستر دارد
که چون با من سخن گوید من آنجا چون وثن باشم
چو بیخود بر برش باشم ز وصف اندر کنف باشم
چو با خود بر درش باشم ز هجر اندر کفن باشم
مرا در عالم عشقش مپرس از شیب و از بالا
مهم تا در فلک باشم گلم تا در چمن باشم
مرا گر پایه‌ای بینی بدان کان پایه او باشد
بر او گر سایه‌ای بینی بدان کان سایه من باشم
سنایی خوانم آن ساعت که فانی گشتم از سنت
سنایی آنگهی باشم که در بند سنن باشم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم
که آنگه خوش بود با من که من بی‌خویشتن باشم
هوش مصنوعی: وقتی که به سمت من نگاه می‌کند، دیگر چه کسی هستم که من باشم؟ زیرا در آن لحظه، خوب بودنم وابسته به این است که بدون خودم و هویت خودم زندگی کنم.
من آنگه خود کسی باشم که در میدان حکم او
نه دل باشم نه جان باشم نه سر باشم نه تن باشم
هوش مصنوعی: در آن moment که در صحنه زندگی، فقط حکم او را دنبال کنم، دیگر نه احساسی خواهم داشت، نه روحی، نه سر و نه بدنی.
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
هوش مصنوعی: چه معنایی دارد سرکشی در برابر اراده او، زمانی که من مانند شمع در برابر نور او شاداب هستم و تنها در شرایطی خوشحالم که بتوانم در برابر او تسلیم شوم.
چو او با من سخن گوید چو یوسف وقت لا باشد
چو من با او سخن گویم چو موسی گاه لن باشم
هوش مصنوعی: وقتی او با من حرف می‌زند، احساس می‌کنم که در حالتی لذت‌بخش و آرام هستم، درست مثل زمانی که یوسف در آرامش به سر می‌برد. اما وقتی من با او صحبت می‌کنم، احساس می‌کنم که مانند موسی در حال شنیدن و فهمیدن معانی عمیق هستم.
سخن پیدا و پنهان‌ست و او آن دوستر دارد
که چون با من سخن گوید من آنجا چون وثن باشم
هوش مصنوعی: سخن هم می‌تواند آشکار باشد و هم پنهان. او به گفتگو با من علاقه دارد، اما وقتی که صحبت می‌کند، من حس می‌کنم که مثل یک بت در آنجا ایستاده‌ام و منفعل هستم.
چو بیخود بر برش باشم ز وصف اندر کنف باشم
چو با خود بر درش باشم ز هجر اندر کفن باشم
هوش مصنوعی: وقتی که از عشق او بی‌خود و مجنون می‌شوم، در سایه‌های وصف او غرق می‌شوم. اما وقتی که خودم را در کنار او می‌بینم و از او دور می‌شوم، غم و اندوه جدایی بر وجودم چیره می‌شود.
مرا در عالم عشقش مپرس از شیب و از بالا
مهم تا در فلک باشم گلم تا در چمن باشم
هوش مصنوعی: در دنیای عشق او، نه از فراز و نشیب صحبت کن، بلکه مهم این است که وقتی در آسمان هستم، مانند گلی باشم که در باغ چمن می‌روید.
مرا گر پایه‌ای بینی بدان کان پایه او باشد
بر او گر سایه‌ای بینی بدان کان سایه من باشم
هوش مصنوعی: اگر مرا در جایی ببینی که پایه‌ای وجود دارد، بدان که آن پایه متعلق به او (خدای بزرگ) است. و اگر سایه‌ای از من را ببینی، بدان که آن سایه به من تعلق دارد.
سنایی خوانم آن ساعت که فانی گشتم از سنت
سنایی آنگهی باشم که در بند سنن باشم
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که از همه چیز گذر کرده‌ام و به حقیقتی عمیق‌تر رسیده‌ام، نمی‌خواهم در محدودیت‌ها و قواعد عادی زندگی گرفتار شوم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۴۷ به خوانش عندلیب