گنجور

شمارهٔ ۲۴۶

می ده پسرا که در خمارم
آزردهٔ جور روزگارم
تا من بزیم پیاله بادا
بر دست ز یار یادگارم
می رنگ کند به جامم اندر
بس خون که ز دیده می‌ببارم
از حلقه و تاب و بند زلفت
هم مؤمن و بستهٔ زنارم
ای ماه در آتشم چه داری
چون با تو ز نار نیست عارم
تا مانده‌ام از تو بر کناری
جویست ز دیده بر کنارم
خواهم که شکایت تو گویم
از بیم دو زلف تو نیارم
گر ماه رخان تو برآید
از من ببرد دل و قرارم
امروز که در کفم نبیدست
اندوه جهان بتا چه دارم
مولای پیالهٔ بزرگم
فرمانبر دور بی‌شمارم
در مغکده‌ها بود مُقامم
در مصطبه‌ها بود قرارم
از شحنهٔ شهر نیست بیمم
در خانهٔ هجر نیست کارم
هر چند ز بخت بد به دردم
هر چند به چشم خلق خوارم
با رود و سرود و بادهٔ ناب
ایام جهان همی گذارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می ده پسرا که در خمارم
آزردهٔ جور روزگارم
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر می‌رسد که شاعر از مشروبات الکلی صحبت می‌کند و به نوعی خود را در حالتی از خماری و اندوه ناشی از سختی‌های زندگی می‌داند. او به دنبال آرامش و تسکینی است، اما از عذاب و نارضایتی روزگارش آزرده خاطر است.
تا من بزیم پیاله بادا
بر دست ز یار یادگارم
هوش مصنوعی: تا زمانی که این جام پر از شراب را در دست دارم، یاد و خاطره‌ام را زنده نگه‌دار.
می رنگ کند به جامم اندر
بس خون که ز دیده می‌ببارم
هوش مصنوعی: شراب در جامم رنگ می‌زند و از چشمانم اشک می‌ریزد.
از حلقه و تاب و بند زلفت
هم مؤمن و بستهٔ زنارم
هوش مصنوعی: من از زیبایی و پیچیدگی موهایت به قدری شیفته‌ام که خود را به بند تو بسته‌ام، حتی اگر به نظر بیاید که در بند فریبا یا زنی دیگر هستم.
ای ماه در آتشم چه داری
چون با تو ز نار نیست عارم
هوش مصنوعی: ای ماه، در آتش من چه می‌کنی، در حالی که من از آتش ناراحت نیستم.
تا مانده‌ام از تو بر کناری
جویست ز دیده بر کنارم
هوش مصنوعی: تا وقتی که من از تو جدا نشده‌ام، اشک و غم از چشمانم بر کنار است.
خواهم که شکایت تو گویم
از بیم دو زلف تو نیارم
هوش مصنوعی: می‌خواهم از غم و درد تو حرف بزنم، اما به خاطر نگرانی از دو زلفت نمی‌توانم.
گر ماه رخان تو برآید
از من ببرد دل و قرارم
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ی زیبای تو از من دور شود، دل و آرامشم را خواهد برد.
امروز که در کفم نبیدست
اندوه جهان بتا چه دارم
هوش مصنوعی: امروز که در دستم مشروب نیست، در مقابل غم و اندوه جهان چه چیز دیگری دارم؟
مولای پیالهٔ بزرگم
فرمانبر دور بی‌شمارم
هوش مصنوعی: سرور من، که پیالهٔ بزرگ باده را در دست دارد، من همیشه تابع و مطیع او هستم و در کنار او بی‌شمار و بی‌اندازه هستم.
در مغکده‌ها بود مُقامم
در مصطبه‌ها بود قرارم
هوش مصنوعی: من در معابد و مکان‌های مقدس مقام و منزلت داشتم و در جاهای مرتفع و برتر احساس آرامش می‌کردم.
از شحنهٔ شهر نیست بیمم
در خانهٔ هجر نیست کارم
هوش مصنوعی: من از شحنهٔ شهر نگران نیستم، زیرا در خانهٔ هجران کار خاصی ندارم.
هر چند ز بخت بد به دردم
هر چند به چشم خلق خوارم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در زندگی‌ام دچار بداقبالی هستم و در نظر مردم از ارزش و اعتبار کمتری برخوردارم، باز هم به دنبال امید و بهبود هستم.
با رود و سرود و بادهٔ ناب
ایام جهان همی گذارم
هوش مصنوعی: من با جریان رود، آواز زیبا و نوشیدنی خالص، روزهای زندگی‌ام را سپری می‌کنم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۴۶ به خوانش عندلیب