شمارهٔ ۲۴۴
 روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم 
 آن روز دل خلق و سر خویش ندارم 
 چندین چه کنی جور و جفا با من مسکین؟ 
 چون طاقت هجرت من درویش ندارم 
 در مجمرهٔ عشق و غمت سوخته گشتم 
 زین بیش سر گفت و کمابیش ندارم 
 تا سلسلهٔ عشق تو بربست مرا دست 
 جز سلسله بر دستِ دل ریش ندارم 
 زان غمزهٔ غماز غمافزای تو بر من 
 اسلام شد و قبله شد و کیش ندارم 
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم 
 آن روز دل خلق و سر خویش ندارم 
هوش مصنوعی: روزهایی که چهره زیبایت در برابر من نیست، آن روزها نه دل خلق را دارم و نه آرامش خودم را.
 چندین چه کنی جور و جفا با من مسکین؟ 
 چون طاقت هجرت من درویش ندارم 
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی با من بیچاره بیرحمی کنی؟ من که توان تحمل دوری تو را ندارم.
 در مجمرهٔ عشق و غمت سوخته گشتم 
 زین بیش سر گفت و کمابیش ندارم 
هوش مصنوعی: در آتش عشق و غم تو سوختهام و دیگر چیزی از خودم ندارم، نه حرف زیادی دارم و نه کم.
 تا سلسلهٔ عشق تو بربست مرا دست 
 جز سلسله بر دستِ دل ریش ندارم 
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو مرا در بند خود گرفت، دیگر دستم به هیچ چیزی جز دل شکستهام نمیرسد.
 زان غمزهٔ غماز غمافزای تو بر من 
 اسلام شد و قبله شد و کیش ندارم 
هوش مصنوعی: غمزهٔ تو که باعث اندوه و پریشانی من شده، برایم همچون نشانهای از ایمان و جهتگیری تبدیل شده است، در حالی که من هیچگونه اعتقادی ندارم.

سنایی