شمارهٔ ۲۴۲
 به دردم به دردم که اندیشه دارم 
 کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم 
 به وقتی که دولت بپیوست با من 
 بپیوست هجرش به غم روزگارم 
 که داند که حالم چگونست بی تو 
 که داند که شبها همی چون گذارم 
 خیالش ربودست خواب از دو چشم 
 گرفتنش باید همی استوارم 
 ز من برد نرمک همی هوشیاری 
 کنون با غم او نه بس هوشیارم 
 اگر غمگنان را غم اندر دل آمد 
 چرا غمگنم من چو من دل ندارم 
 چون آن گوهر پاک از من جدا شد 
 سزد گر من از چشم یاقوت بارم 
 وگر من نپایم به آزاد مردی 
 ببینند مردم که چون بی قرارم 
 همی داد ندهد زمانه مهان را 
 اگر داد دادی نرفتی نگارم 
 چو من یادگارش دل راد دارم 
 دهد هجر گویی به جان زینهارم 
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 به دردم به دردم که اندیشه دارم 
 کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم 
هوش مصنوعی: دل از درد و غم پر شده و او فکر میکند که به خاطر آن که یاسمن دیگری در کنار او نیست، احساس تنهایی و خالی بودن میکند.
 به وقتی که دولت بپیوست با من 
 بپیوست هجرش به غم روزگارم 
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به من روی میآورد، جداییاش به اندازه غم و اندوه ایام زندگیام سنگین خواهد بود.
 که داند که حالم چگونست بی تو 
 که داند که شبها همی چون گذارم 
هوش مصنوعی: کسی نمیداند حال و روز من چگونه است، وقتی تو در کنارم نیستی و هیچکس نمیداند چگونه شبها را میگذرانم.
 خیالش ربودست خواب از دو چشم 
 گرفتنش باید همی استوارم 
هوش مصنوعی: افکار او به قدری در ذهنم حضور دارد که خواب از چشمانم گرفته شده است؛ بنابراین، باید بر خودم استوار باشم و مقاومت کنم.
 ز من برد نرمک همی هوشیاری 
 کنون با غم او نه بس هوشیارم 
هوش مصنوعی: به آرامی از من دور میشود، حالا با غم او دیگر آنقدر هوشیار نیستم.
 اگر غمگنان را غم اندر دل آمد 
 چرا غمگنم من چو من دل ندارم 
هوش مصنوعی: اگر کسانی که غمگین هستند، دلی پر از غم دارند، پس چرا من غمگین هستم در حالی که دل ندارم؟
 چون آن گوهر پاک از من جدا شد 
 سزد گر من از چشم یاقوت بارم 
هوش مصنوعی: وقتی آن گوهر ارزشمند از من دور شد، شایسته است که من از چشمانم اشک بریزم مانند یاقوت.
 وگر من نپایم به آزاد مردی 
 ببینند مردم که چون بی قرارم 
هوش مصنوعی: اگر من به راه آزادی نروم، مردم متوجه خواهند شد که چقدر بیقرار و مضطرب هستم.
 همی داد ندهد زمانه مهان را 
 اگر داد دادی نرفتی نگارم 
هوش مصنوعی: اگر چه زمانه نمیتواند به بزرگان چیزی ببخشد، اما اگر به معشوقم چیزی دادهام، نباید از او دور شوم.
 چو من یادگارش دل راد دارم 
 دهد هجر گویی به جان زینهارم 
هوش مصنوعی: من به یادگار عشق او دل را به یاد دارم و اگر از هم جدا شویم، جانم در خطر میافتد.

سنایی