گنجور

شمارهٔ ۲۴۱

تا به رخسار تو نگه کردم
عیش بر خویشتن تبه کردم
تا ره کوی تو بدانستم
بر رخ از خون دیده ره کردم
تا سر زلف تو ربود دلم
روز چون زلف تو سیه کردم
دست بر دل هزار بار زدم
خاک بر سر هزار ره کردم
کردگارت ز بهر فتنه نگاشت
نیک در کار تو نگه کردم
گنه آن کردم ای نگار که دوش
صفت روی تو به مه کردم
عذر دوشینه خواستم امروز
توبه کردم اگر گنه کردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به رخسار تو نگه کردم
عیش بر خویشتن تبه کردم
هوش مصنوعی: وقتی به چهره تو نگاه کردم، لذت را از دست دادم و همه شادی‌هایم را نابود کردم.
تا ره کوی تو بدانستم
بر رخ از خون دیده ره کردم
هوش مصنوعی: وقتی که راهی به سوی تو فهمیدم، چشم‌هایم از اشک پر شد و بر چهره‌ام آثار غم نمایان گشت.
تا سر زلف تو ربود دلم
روز چون زلف تو سیه کردم
هوش مصنوعی: دل من زمانی که به زلف تو نظر انداخت، به سرقت رفت و من هم روزی که زلف تو را دیدم، خودم را به سیاهی آن سپردم.
دست بر دل هزار بار زدم
خاک بر سر هزار ره کردم
هوش مصنوعی: بارها به دل خود دلخوری و ناامیدی را احساس کردم و به خاطر این احساسات سختی، خود را سرزنش کرده‌ام.
کردگارت ز بهر فتنه نگاشت
نیک در کار تو نگه کردم
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر فتنه‌ای که به وجود آمده، به خوبی در کار تو توجه کرده است.
گنه آن کردم ای نگار که دوش
صفت روی تو به مه کردم
هوش مصنوعی: من در دیشب به خاطر زیبایی‌ات گناهی مرتکب شدم که وصف چهره‌ات را شبیه ماه کردم.
عذر دوشینه خواستم امروز
توبه کردم اگر گنه کردم
هوش مصنوعی: امروز از اشتباهاتم عذر خواهی کردم و تصمیم گرفته‌ام که دیگر توبه کنم و اگر خطایی کرده‌ام، از آن پشیمانم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۴۱ به خوانش عندلیب