شمارهٔ ۲۳۱
دستی که به عهد دوست دادیم
از بند نفاق برگشادیم
زان زهد تکلفی برستیم
در دام تعلق اوفتادیم
از پیش سجاده بر گرفتیم
طاعات ز سر فرو نهادیم
وز دست ریا فرو نشستیم
در پیش هوا بایستادیم
تن را به عبادت آزمودیم
دل را به امید عشوه دادیم
اندوه به گرد ما نگردد
چون شاد به روی میر دادیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دستی که به عهد دوست دادیم
از بند نفاق برگشادیم
هوش مصنوعی: ما با دستی که به دوست دادهایم، از قید و بند نفاق و دوگانگی رهایی یافتهایم.
زان زهد تکلفی برستیم
در دام تعلق اوفتادیم
هوش مصنوعی: به خاطر عبادت و زهدی که به ظاهر داشتیم، از حقیقت الهی دور شده و در چنگال وابستگیها و دلبستگیها گرفتار شدیم.
از پیش سجاده بر گرفتیم
طاعات ز سر فرو نهادیم
هوش مصنوعی: به خاطر عبادات و کارهای نیکو، از قبل سجاده را جمع کردیم و سرهایمان را پایین آوردیم.
وز دست ریا فرو نشستیم
در پیش هوا بایستادیم
هوش مصنوعی: ما از دست تظاهر و نیرنگ خسته شدهایم و اکنون در برابر خواستهها و آرزوهایمان ایستادهایم.
تن را به عبادت آزمودیم
دل را به امید عشوه دادیم
هوش مصنوعی: ما جسم خود را با عبادت و کارهای نیک امتحان کردیم، در حالی که دل را به امید عشق و جذبه معشوق نوازش کردیم.
اندوه به گرد ما نگردد
چون شاد به روی میر دادیم
هوش مصنوعی: اندوه نمیتواند به دور ما بچرخد چون ما شادی را با روی گشاده پذیرا هستیم.

سنایی