گنجور

شمارهٔ ۲۲۳

دلبرا! تا نامهٔ عزل از وصالت خوانده‌ام
ای بسا خون دلا کز دیده بر رخ رانده‌ام
بر نشان هرگز ندیدم بر دل بی‌رحم تو
گر چه هر تیری که اندر جعبه بُد بفشانده‌ام
ظن مبر جانا که من برگشته‌ام از عاشقی
یا دل از دست غم هجران تو برهانده‌ام
زان همی کم‌تر کنم در عشق فریاد و خروش
کآتش دل را به آب دیدگان بنشانده‌ام
حق خدمت‌های بسیار مرا ضایع مکن
زآن که روزی خوانده بودم گر چه اکنون رانده‌ام
هم تو رس فریاد حالم حرمت دیرینه را
رحم کن بر من نگارا ز آن که بس درمانده‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبرا! تا نامهٔ عزل از وصالت خوانده‌ام
ای بسا خون دلا کز دیده بر رخ رانده‌ام
هوش مصنوعی: جانان من، وقتی نامهٔ جدایی‌ات را خواندم، بارها اشکِ دلم را بر صورت خود ریختم.
بر نشان هرگز ندیدم بر دل بی‌رحم تو
گر چه هر تیری که اندر جعبه بُد بفشانده‌ام
هوش مصنوعی: هرگز نشانه‌ای از دلسوزی در دل بی‌رحم تو ندیدم، حتی با اینکه هر تیری را که در جعبه داشته‌ام، به سوی تو پرتاب کرده‌ام.
ظن مبر جانا که من برگشته‌ام از عاشقی
یا دل از دست غم هجران تو برهانده‌ام
هوش مصنوعی: دوست نپندار که من از عشق تو دست کشیده‌ام یا اینکه توانسته‌ام دل خود را از غم دوری تو رها کنم.
زان همی کم‌تر کنم در عشق فریاد و خروش
کآتش دل را به آب دیدگان بنشانده‌ام
هوش مصنوعی: از آنجا که دارم در عشق فریاد و هیاهو را کمتر می‌کنم، این Heart را به وسیلهٔ اشک‌هایم خاموش کرده‌ام.
حق خدمت‌های بسیار مرا ضایع مکن
زآن که روزی خوانده بودم گر چه اکنون رانده‌ام
هوش مصنوعی: لطفاً حقوق و خدمت‌های زیادی که به من داده‌ای را نادیده نگیر، زیرا روزی به من اشاره شده بود که حتی اگر حالا از آن‌ها دور افتاده‌ام.
هم تو رس فریاد حالم حرمت دیرینه را
رحم کن بر من نگارا ز آن که بس درمانده‌ام
هوش مصنوعی: ای معشوق، تو که منزلت و مقام بلندی داری، بر حال نزار من رحم کن. من به شدت در تنگنا هستم و به تو نیازمندم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۲۳ به خوانش عندلیب