شمارهٔ ۲۱۹
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
تیره شد ابر، چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیآراست چو روی تو رخ روشنِ گل
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تو ست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوهگری کرد هوا بر تن گل
تا گل عارض تو دید، فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی دامن گل را چاک زد و روح پدر را به شوق آورد تا هر دو با آرامش دور گلستان بگردیم.
تیره شد ابر، چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیآراست چو روی تو رخ روشنِ گل
هوش مصنوعی: ابر به رنگ تاریک یعنی زلفهای تو بر چهرهات سایه افکنده و به زیبایی تو، چهرهات درخشان و همچون گل روشن شده است.
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
هوش مصنوعی: فاخته در تمام شب به خاطر عشق تو و غم گل، مانند من با غم و اندوه آواز میخواند و گریان است.
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تو ست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
هوش مصنوعی: چون گل، به زیبایی و خوشی روی تو وابسته است، در هوای روی تو، من دستم را به دامن گل میزنم.
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوهگری کرد هوا بر تن گل
هوش مصنوعی: گل از شاخه سر بیرون آورد و برای مردم زیباییهایش را به نمایش گذاشت، بهطوری که هوای دلانگیز بر تن گل نشسته بود.
تا گل عارض تو دید، فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
هوش مصنوعی: وقتی که گل صورت زیبای تو را دید، به خاطر شرم از تو به زمین افتاد. هنر گل در برابر زیبایی چهرهات هیچچیزی نیست.