گنجور

شمارهٔ ۲۱۶

من کیستم ای نگار چالاک
تا جامه کنم ز عشق تو چاک
کی زهره بود مرا که باشم
زیر قدم سگ ترا خاک
صد دل داری تو چون دل من
آویخته سرنگون ز فتراک
در عشق تو غم مرا چو شادی
وز دست تو زهر همچو تریاک
در راه رضای تو به جانت
گر جان بدهم نیایدم باک
از هر چه برو نشان تو نیست
بیزار شدستم از دل پاک
شوریده سر دو زلف تو هست
شور دل مردم هوسناک
در کار تو شد سر سنایی
زین نیست ترا خبر هماناک

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من کیستم ای نگار چالاک
تا جامه کنم ز عشق تو چاک
هوش مصنوعی: من کی هستم ای زیبای پرتحرک که بخواهم به خاطر عشق تو به خودم آسیب بزنم؟
کی زهره بود مرا که باشم
زیر قدم سگ ترا خاک
هوش مصنوعی: من چه عرضی دارم که زیر پای سگ تو خاک هستم.
صد دل داری تو چون دل من
آویخته سرنگون ز فتراک
هوش مصنوعی: تو صد دل داری، اما دل من به گونه‌ای آویزان و در هم ریخته است که به دام افتاده است.
در عشق تو غم مرا چو شادی
وز دست تو زهر همچو تریاک
هوش مصنوعی: در عشق تو، ناراحتی من به شادی تبدیل می‌شود و زهر و دردهایی که از تو می‌گیرم، مثل تریاک آرامبخش است.
در راه رضای تو به جانت
گر جان بدهم نیایدم باک
هوش مصنوعی: اگر لازم باشد جانم را نیز برای خوشنودی تو فدا کنم، هیچ نگران نخواهم بود.
از هر چه برو نشان تو نیست
بیزار شدستم از دل پاک
هوش مصنوعی: من از هر چیزی که نشانی از تو ندارد، منزجر شدم و دلم پاک و خالص است.
شوریده سر دو زلف تو هست
شور دل مردم هوسناک
هوش مصنوعی: شور و هیجان مردم عاشق به خاطر دو زلف توست که خود را به جنون زده‌اند.
در کار تو شد سر سنایی
زین نیست ترا خبر هماناک
هوش مصنوعی: در کار تو، سر سنایی مشغول شد، اما تو از این موضوع بی‌خبری.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۱۶ به خوانش عندلیب