شمارهٔ ۲۰۸
ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
ای جعد تو حلقه گشته بر دوش
ای کرده دلم ز عشق مفتون
وی کرده تنم ز هجر مدهوش
چون رزم کنی و بزم سازی
ای لاله رخ سمن بناگوش
گویند ترا مه قدح گیر
خوانند ترا بت زره پوش
گیرم که مرا شبی به خلوت
تا روز نگیری اندر آغوش
نیکو نبود که بی گناهی
یک باره مرا کنی فراموش
گیرم که سنایی از غمت مرد
باری سخنش به طبع بنیوش
بی روی تو بود دوش تا صبح
از نالهٔ او جهان پر از جوش
یارب شب کس مباد هرگز
زینگونه که او گذاشت شب دوش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
ای جعد تو حلقه گشته بر دوش
هوش مصنوعی: ای زلف تو به گوشم تکیه داده و موهای پیچیدهات بر دوشم حلقه زده است.
ای کرده دلم ز عشق مفتون
وی کرده تنم ز هجر مدهوش
هوش مصنوعی: دل من از عشق او به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و جسم من هم به خاطر دوری او دچار حالتی گیج و حیرانی شده است.
چون رزم کنی و بزم سازی
ای لاله رخ سمن بناگوش
هوش مصنوعی: وقتی که مانند یک جنگجو مبارزه میکنی و در عین حال جشنی برپا میکنی، ای لالهی زیبا و خوش رنگ!
گویند ترا مه قدح گیر
خوانند ترا بت زره پوش
هوش مصنوعی: میگویند تو را به عنوان کسی که میتواند شراب را در جام بگیرد، میشناسند و تو را به عنوان بتگونهای که زره بر تن دارد، خطاب میکنند.
گیرم که مرا شبی به خلوت
تا روز نگیری اندر آغوش
هوش مصنوعی: اگر شبی مرا در آغوش بگیری و تا صبح رها نکنَی، چه باید کرد؟
نیکو نبود که بی گناهی
یک باره مرا کنی فراموش
هوش مصنوعی: خوب نیست که ناگهان فراموشم کنی در حالی که بیگناه هستم.
گیرم که سنایی از غمت مرد
باری سخنش به طبع بنیوش
هوش مصنوعی: هرچند که سنایی از دلتنگی تو جان باخته، اما خوب است سخنان او را بشنوی و از آن بهرهمند شوی.
بی روی تو بود دوش تا صبح
از نالهٔ او جهان پر از جوش
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، شب گذشته تا صبح تنها به خاطر نالهها و دلتنگیهای او، دنیا پر از هیاهو و turmoil بود.
یارب شب کس مباد هرگز
زینگونه که او گذاشت شب دوش
هوش مصنوعی: ای کاش هیچکس شب را اینگونه نگذرانید، مانند آنچه که او دیروز شب گذراند.

سنایی