گنجور

شمارهٔ ۲۰۷

آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
از ضربت آن زخم دل نازک من ریش
آنجا که بود انجمن لشگر خوبان
نام تو بود اول و پای تو بود پیش
بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ
بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش
هر شب که کند عشق شکیبایی من کم
هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت
از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش
خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار
آن کس که به اول نبود عافیت اندیش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
از ضربت آن زخم دل نازک من ریش
هوش مصنوعی: زلف‌های پیچیده و دل‌فریبت مانند کژدمی بر دلم نیش زدند و از آن زخم، دل لطیف و آسیب‌پذیرم ریش‌ریش شده است.
آنجا که بود انجمن لشگر خوبان
نام تو بود اول و پای تو بود پیش
هوش مصنوعی: در آن مکان که اجتماع زیبایی‌ها بود، نام تو در آغاز و قدم تو در جلو قرار داشت.
بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ
بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش
هوش مصنوعی: به تماشای زندگی نشسته‌ایم و می‌بینیم که زمان چگونه با ما رفتار می‌کند. زندگی همچون چرخش گردونه‌ای است که به هر دو سوی ما می‌نگرد و به نحوی ما را درگیر ترفندها و حیله‌های خود می‌سازد.
هر شب که کند عشق شکیبایی من کم
هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش
هوش مصنوعی: هر شبی که عشق من را آزمایش کند و صبر و تحملم را کم کند، باز هم در این شب‌ها زیبایی و خوبی تو بیشتر از قبل می‌گذرد.
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت
از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش
هوش مصنوعی: ای چهره‌ات مانند قارون (شخصیت ثروتمند و زیبا) زیبایی و جذابیت دارد، اما هنگامی که از تو دور هستم، به مانند قارون که در فقر است، بی‌نیاز و درویش می‌شوم.
خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار
آن کس که به اول نبود عافیت اندیش
هوش مصنوعی: آن کسی که در ابتدا به فکر آرامش و خوشی نبود، چگونه در پایان می‌تواند از غم دوری و جدایی در امان باشد؟