گنجور

شمارهٔ ۱۶۴

چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر
اقبال گیا روید در عین سراب اندر
ور رای شکار آری او شکر شکارت را
الحمد کنان آید جانش به کباب اندر
جلاب خرد باشد هر گه که تو در مجلس
از شرم برآمیزی شکر به گلاب اندر
راز «ارنی ربی» در سینه پدید آید
گر زخم زند ما را چشم تو به خواب اندر
جان‌ها به شتاب آرد لعلت به درنگ اندر
دل‌ها به درنگ آرد لعلت به شتاب اندر
هر لحظه یکی عیسی از پرده برون آری
مریم‌کده‌ها داری گویی به حجاب اندر
مهر تو برآمیزد پاکی به گناه اندر
قهر تو درانگیزد دیوی به شهاب اندر
ما و تو و قلاشی چه باک همی با تو
راند پسر مریم خر را به خلاب اندر
هر روز بهشتی نو ما را بدهی زان لب
دندان نزنی هرگز با ما و ثواب اندر
دانی که خراباتیم از زلزلهٔ عشقت
کم رای خراج آید شه را به خراب اندر
ما را ز میان ما چون کرد برون عشقت
اکنون همه خود خوان خود ما را به خطاب اندر
ما گر تو شدیم ای جان نشگفت که از قوت
دراج عقابی شد چون شد به عقاب اندر
ای جوهر روح ما درهم شده با عشقت
چون بوی به باد اندر چون رنگ به آب اندر
یارب چه لبی داری کز بهر صلاح ما
جز آب نمی‌باشد با ما به شراب اندر
از دل چکنی وقتی در عشق سوال او را
در گوش طلب جان را چون شد به جواب اندر
شعری به سجود آید اشعار سنایی را
هر گه که تو بسرایی شعرش به رباب اندر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر
اقبال گیا روید در عین سراب اندر
هوش مصنوعی: وقتی که تو ای ماه، به شادابی و زیبایی می‌درخشی، گویی که در دل یک سراب غرق شده‌ای و نوشیدنی‌های خوشمزه‌ای به چشمانت می‌آید، در این حال، همه چیز در سراب به روشنی و شکوفایی می‌رسد.
ور رای شکار آری او شکر شکارت را
الحمد کنان آید جانش به کباب اندر
هوش مصنوعی: اگر شکار را به دست آورده‌ای، شکرش را به جا آور و با خرسندی به خوشحالی بپرداز، زیرا جانش در آتش کباب قرار دارد.
جلاب خرد باشد هر گه که تو در مجلس
از شرم برآمیزی شکر به گلاب اندر
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو از شرم در مجلس سر بلند کنی، خوشبختی مانند گلابی در کنار شکر خواهد بود.
راز «ارنی ربی» در سینه پدید آید
گر زخم زند ما را چشم تو به خواب اندر
هوش مصنوعی: اگر چشم تو در خواب بر دل ما زخم بزند، رازی که درون سینه‌ام نهفته است، نمایان خواهد شد.
جان‌ها به شتاب آرد لعلت به درنگ اندر
دل‌ها به درنگ آرد لعلت به شتاب اندر
هوش مصنوعی: عشق تو به سرعت جان‌ها را به حرکت درمی‌آورد، اما در دل‌ها به آرامی تأثیر می‌گذارد.
هر لحظه یکی عیسی از پرده برون آری
مریم‌کده‌ها داری گویی به حجاب اندر
هوش مصنوعی: هر لحظه یک عیسی از پرده خارج می‌شود و نشان‌دهندهٔ این است که مریم‌کده‌ها را در دل داری، به‌گونه‌ای که گویی هنوز در حجاب و پوشش هستی.
مهر تو برآمیزد پاکی به گناه اندر
قهر تو درانگیزد دیوی به شهاب اندر
هوش مصنوعی: نیکی و پاکی با محبت تو در هم می‌آمیزد، اما در دل خشم تو، شیطانی بیدار می‌شود که مانند شهابی درخشان است.
ما و تو و قلاشی چه باک همی با تو
راند پسر مریم خر را به خلاب اندر
هوش مصنوعی: ما و تو و بی‌نظمی چه فرقی دارد، همانا با تو در می‌رانند آن پسر مریم را، که شتر را به خواب می‌برد.
هر روز بهشتی نو ما را بدهی زان لب
دندان نزنی هرگز با ما و ثواب اندر
هوش مصنوعی: هر روز باید بهشت جدیدی به ما بدهی، به شرط آنکه با لب و دندانت هیچ آسیبی به ما نرسانی و در عوض، پاداش خوبی درباره‌مان داشته باشی.
دانی که خراباتیم از زلزلهٔ عشقت
کم رای خراج آید شه را به خراب اندر
هوش مصنوعی: می‌دانی که ما به خاطر عشق تو ویران شده‌ایم، اما با وجود این، چگونه ممکن است که پادشاه از ما مالیات بخواهد؟ ما در حالتی از نابودی هستیم که نمی‌توانیم چیزی بدهیم.
ما را ز میان ما چون کرد برون عشقت
اکنون همه خود خوان خود ما را به خطاب اندر
هوش مصنوعی: عشق تو ما را از درون خودمان بیرون برده و حالا هر کجا که می‌رویم، فقط صدای خودمان را می‌شنویم و تمامی وجودمان به یاد توست.
ما گر تو شدیم ای جان نشگفت که از قوت
دراج عقابی شد چون شد به عقاب اندر
هوش مصنوعی: اگر ما مانند تو شدیم، ای جان، شگفتی نیست که از توانایی‌های پرنده‌ای چون دراج، عقاب به وجود آید، زیرا او در دل عقاب زندگی می‌کند.
ای جوهر روح ما درهم شده با عشقت
چون بوی به باد اندر چون رنگ به آب اندر
هوش مصنوعی: ای جان ما که در آتش عشق تو ذوب شده‌ای، مانند بویی که در هوا پخش می‌شود یا رنگی که در آب حل می‌گردد.
یارب چه لبی داری کز بهر صلاح ما
جز آب نمی‌باشد با ما به شراب اندر
هوش مصنوعی: ای خدا، لب‌های تو چه خاصیتی دارند که برای نیکی ما تنها آب کافی نیست و ما را با شراب محشور می‌کنی.
از دل چکنی وقتی در عشق سوال او را
در گوش طلب جان را چون شد به جواب اندر
هوش مصنوعی: وقتی که از دل عاشقانه‌ات سوالی درباره عشق می‌کنی، جانت به جوابی صمیمانه گوش می‌دهد.
شعری به سجود آید اشعار سنایی را
هر گه که تو بسرایی شعرش به رباب اندر
هوش مصنوعی: هر بار که تو شعری می‌سرایی، اشعار سنایی در برابر آن احساس خضوع و سجود می‌کنند، گویی که به رباب نواخته می‌شود.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۶۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/01/01 13:04
نادر..

جانها به شتاب آرد لعلت به درنگ اندر
دلها به درنگ آرد لعلت به شتاب اندر!
...
ما را ز میانِ ما چون کرد برون عشقت
اکنون همه خود خوان خود، ما را به خطاب اندر ..