گنجور

شمارهٔ ۱۶۳

هر کرا در دل بود بازار یار
عمر و جان و دل کند در کار یار
خاصه آن بی دل که چون من یک زمان
بر زمین نشکیبد از دیدار یار
کبک را بین تا چگونه شد خجل
زان کرشمه کردن و رفتار یار
بنگر اندر گل که رشوت چون دهد
خون شود لعل از پی رخسار یار
در جهان فردوس اعلا دارد آنک
یک نفس بودست در پندار یار
در همه عالم ندیدم لذتی
خوشتر و شیرین‌تر از گفتار یار
همچو سنگ آید مرا یاقوت سرخ
بی لب یاقوت شکّربار یار
باد نوشین دوش گفتی ناگهان
چین زلف آشفت بر گلنار یار
زان قبل امروز مشک آلود گشت
خانه و بام و در و دیوار یار
رشک لعل و لولو اندر کوه و بحر
زان عقیق و لولو شهوار یار
شد دلم مسکین من در غم نژند
من ندانم پیش ازین هنجار یار
دست‌ بر سر ماند چون کژدم دلم
زان دو زلفین سیه چون مار یار
هوش و عقلم برده‌اند از دل تمام
آن دو نرگس بر رخ چون نار یار
مر سنایی را فتاد این نادره
چون معزی گفت از اخبار یار
آنچه من می‌بینم از آزار یار
گر بگویم بشکنم بازار یار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کرا در دل بود بازار یار
عمر و جان و دل کند در کار یار
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش عشق یار باشد، تمام عمر و زندگی‌اش را در خدمت محبوب قرار می‌دهد.
خاصه آن بی دل که چون من یک زمان
بر زمین نشکیبد از دیدار یار
هوش مصنوعی: به ویژه آن کسی که بی‌دل و بی‌پرواست و مانند من، برای مدت زمانی به خاطر دیدار معشوق، بر روی زمین آرام نمی‌نشیند.
کبک را بین تا چگونه شد خجل
زان کرشمه کردن و رفتار یار
هوش مصنوعی: به کبک نگاه کن که چطور به خاطر زیبایی و حرکات یار، خجالت کشیده است.
بنگر اندر گل که رشوت چون دهد
خون شود لعل از پی رخسار یار
هوش مصنوعی: به گل نگاه کن که چگونه رنگ خون به لعل تبدیل می‌شود، این نشانه‌ای از زیبا بودن چهره محبوب است.
در جهان فردوس اعلا دارد آنک
یک نفس بودست در پندار یار
هوش مصنوعی: در این دنیا، فقط کسی که یک لحظه در خیال محبوبش قرار گرفته، به اوج خوشبختی و بهشت واقعی دست یافته است.
در همه عالم ندیدم لذتی
خوشتر و شیرین‌تر از گفتار یار
هوش مصنوعی: در تمام جهان، هیچ لذت شیرین‌تر و خوشایندتری از صحبت کردن با معشوق را تجربه نکرده‌ام.
همچو سنگ آید مرا یاقوت سرخ
بی لب یاقوت شکّربار یار
هوش مصنوعی: یار من همچون یاقوت سرخ است که به هیچ چیز مانند سنگ بی‌ارزش می‌نماید. لب‌های او همچون یاقوت شیرین و لطیف است.
باد نوشین دوش گفتی ناگهان
چین زلف آشفت بر گلنار یار
هوش مصنوعی: باد خوشایند دیشب ناگهان به زلف‌های پریشان یار اشاره کرد که مانند گل‌های ناز درخشیدند.
زان قبل امروز مشک آلود گشت
خانه و بام و در و دیوار یار
هوش مصنوعی: از زمانی که امروز فضای خانه، بام، در و دیوار محبوبم پر از مشکلات و غم‌ها شد.
رشک لعل و لولو اندر کوه و بحر
زان عقیق و لولو شهوار یار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی‌های سنگ‌های قیمتی مانند لعل و لولو اشاره می‌کند و از آنها به عنوان نمادی برای نشان دادن جذابیت و زیبایی محبوبش صحبت می‌کند. او در اینجا به زیبایی‌های طبیعی در کوه‌ها و دریاها نیز اشاره کرده و نشان می‌دهد که محبوبش از هر کدام از این زیبایی‌ها فراتر است. این توصیف‌ها نشان‌دهنده عمق احساسات و آرزوهای شاعر برای محبوبش است.
شد دلم مسکین من در غم نژند
من ندانم پیش ازین هنجار یار
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم هایم، به شدت ناراحت و زار شده است. نمی‌دانم قبل از این چه وضعیتی با یارم داشتم.
دست‌ بر سر ماند چون کژدم دلم
زان دو زلفین سیه چون مار یار
هوش مصنوعی: دست من بی‌حرکت مانده مانند عقرب، و دل من به خاطر دو زلف مشکی‌ات مانند مار دلبسته است.
هوش و عقلم برده‌اند از دل تمام
آن دو نرگس بر رخ چون نار یار
هوش مصنوعی: عقل و هوش من تحت تأثیر زیبایی و جذابیت چشم‌های آن دو نرگس قرار گرفته است، مانند شعله‌ی آتش که به دل می‌سوزاند.
مر سنایی را فتاد این نادره
چون معزی گفت از اخبار یار
هوش مصنوعی: سنایی از شنیدن خبرهای نادر و زیبا که معزی نقل می‌کرد، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
آنچه من می‌بینم از آزار یار
گر بگویم بشکنم بازار یار
هوش مصنوعی: من از آزار و اذیتی که از سوی محبوبم می‌بینم، اگر بخواهم بگویم، می‌توانم از عشق و جاذبه‌اش دست بکشم و روابط را خراب کنم.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۶۳ به خوانش عندلیب