گنجور

شمارهٔ ۱۴

ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر
خام در ده پخته را و پخته در ده خام را
قالب فرزند آدم آز را منزل شدست
انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود
ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را
قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود
کار کار خویش دان اندر نورد این نام را
تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم
ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
هوش مصنوعی: ای ساقی، آیا می‌دانی که ما چقدر مست هستیم؟ در این ده جام، کمی آرامش به ما بده تا این زندگی پر هیاهو را تحمل کنیم.
میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر
خام در ده پخته را و پخته در ده خام را
هوش مصنوعی: اگر تو همچون میر مجلس باشی و با مردم در ارتباط باشی، باید حواست را جمع کنی: در بین مردم نادان، پخته و دانا را ببین و در عوض در جمع دانایان به رفتار نادان‌ها توجه کن.
قالب فرزند آدم آز را منزل شدست
انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
هوش مصنوعی: قالب انسانی که فرزند آدم است، مکانی برای آزمایش و چالش‌های زندگی شده و غم و اندوه روزگار را تیره و تار کرده است.
نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود
ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را
هوش مصنوعی: نه بهشت از وجود ما خالی خواهد شد و نه جهنم پر می‌شود. ای ساقی، در اینجا شراب ارغوانی رنگ را به ما بده.
قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود
کار کار خویش دان اندر نورد این نام را
هوش مصنوعی: در میان گفتگوها و نقل قول‌های بایزید، شبلی و کرخی، چه فایده‌ای دارد؟ هر کس باید در کار خود بپردازد و روی نام و شهرت دیگران حساب نکند.
تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم
ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را
هوش مصنوعی: تا زمانی که ما از خاک آدم بیرون نیامده‌ایم و سخن می‌گوییم، نه ننگی بر ماست و نه نامی. هیچ‌کس، چه خاص و چه عام، نمی‌تواند ما را قضاوت کند.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/12/23 13:02
علا

ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
حافظ

1394/05/04 21:08
خسروخسروی

اول کسی که توانست با شجاعت در شعر سخن از ساقی وشراب و مخمور بودن را در شعر جای دهد و با اصطلاحات عارفانه شعر فارسی رو غنی کند

1403/11/27 23:01
فرامرز عبداله پور

ساقیا دولدیر بیلیرسن من خُمارم جامی سن
ساعتی آرام ائله بو عمرِ بی آرامی سن

میرِ مجلس چون سن اولسون باخ جماعت حالینا
خام ایچیتدیر پخته یه پخته ایچیتدیر خامی سن

قالبِ اولادِ آدم ده طمع منزل ائدیپ
تِئز اولام وارری غمیله ایتمه تلخ  ایامی سن

نه بهشت بیزدن اولار خالی نه دوزخ دُم دُلی
ساقی دور دولدیر شرابِ ارغوانی فامی سن

قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی نه سود
اوز ایشون بیل بو ایشی دیلدن سُویشدیر نامی سن

تازمانی اوتمویوب توپراق وئراخ دم آدمیک
ننگ و نامی بیزلره یوخ گور کی خاص و عامی سن
(۱۶۴//۱۴۰۳/۰۵/۲۴)
"ترجمه ترکی غزل سنایی"