گنجور

شمارهٔ ۱۳۸

ای یار بی تکلف ما را نبید باید
وین قفل رنج ما را امشب کلید باید
جام و سماع و شاهد حاضر شدند باری
وین خرقه‌های دعوی بر هم درید باید
ایمان و زاهدی را بر هم شکست باید
زنار جاحدی را از جان خرید باید
از روی آن صنوبر ما را چراغ باید
وز زلف آن ستمگر ما را گزید باید
جامی بهای جانی بستان ز دست دلبر
آمد مراد حاصل اکنون مرید باید
چون مطربان خوشدل گشتند جمله حاضر
پایی بکوفت باید بیتی شنید باید
ای ساقی سمنبر در ده تو بادهٔ تر
زیرا صبوح ما را «هل من مزید» باید
از بادهٔ تو مستند ای دوست این عزیزان
رنج و عنای مستان اکنون کشید باید
سالی برفت ناگه روزی دو عید دیدم
این هر دو عید امروز خوشتر ز عید باید
از بوستان رحمت حالی کرانه جویید
چون در سرای همت می‌آرمید باید
از گفتن عبارت گر عبرتی نگیری
در گردن اشارت معنی گزید باید
تا در مکان امنی خر پشته زن فرود آی
چون وقت کوچ آمد نایی دمید باید
گر بایدت که بویی آنجا گل عنایت
اینجا گل ریاست می‌پژمرید باید
ای شکر شگرفی در گفتگوی معنی
گر لب شفات آرد آخر بدید باید
هر چند دیر مانی آخر برفت باید
چون شکری بخوردی زهری چشید باید
بفروخته خریدی آورده را ببردی
یاری چه دیده‌ای تو زین پس چه دید باید
چون لاله گر بخندی عمرت کرانه جوید
چون شمع اگر بگریی حلقت برید باید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یار بی تکلف ما را نبید باید
وین قفل رنج ما را امشب کلید باید
هوش مصنوعی: ای دوست، برای ما باید جرعه‌ای از شراب بیاوری و قفل اندوه‌هایمان را امشب باید باز کنی.
جام و سماع و شاهد حاضر شدند باری
وین خرقه‌های دعوی بر هم درید باید
هوش مصنوعی: در اینجا، به نوشیدنی و شادی و حضور معشوق اشاره می‌شود. در این لحظه خاص، نشانه‌های مذهبی و زهد را کنار می‌زنند و به زندگی و خوشی‌های آن اهمیت می‌دهند. به عبارتی، دعوت به جشن و لذت از زندگی در برابر تعهدات سخت‌گیرانه مطرح شده است.
ایمان و زاهدی را بر هم شکست باید
زنار جاحدی را از جان خرید باید
هوش مصنوعی: برای دستیابی به ایمان و زهد، باید از مظاهر نفع‌طلبی و کفر دوری کرد و تلاش کرد تا از زنجیرهای نادانی رهایی یابیم.
از روی آن صنوبر ما را چراغ باید
وز زلف آن ستمگر ما را گزید باید
هوش مصنوعی: ما باید نور را از زیبایی آن صنوبر بگیریم و به خاطر زلف آن معشوق ستمگر، دل‌مان را به خطر بیندازیم.
جامی بهای جانی بستان ز دست دلبر
آمد مراد حاصل اکنون مرید باید
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن عشق و خوشبختی، باید آزمایش‌هایی را از سر گذراند. اکنون که به آرزویم دست یافته‌ام، باید به عنوان یک پیرو و مرید، به دنبال رضایت و خدمت به محبوب باشم.
چون مطربان خوشدل گشتند جمله حاضر
پایی بکوفت باید بیتی شنید باید
هوش مصنوعی: وقتی که نوازندگان خوشحال شدند، همه باید پا به زمین بکوبند و بیتی را بشنوند.
ای ساقی سمنبر در ده تو بادهٔ تر
زیرا صبوح ما را «هل من مزید» باید
هوش مصنوعی: ای ساقی، در ده تو بادهٔ تازه‌ای بیاور، زیرا ما در صبحانه نیاز به مزیدی داریم.
از بادهٔ تو مستند ای دوست این عزیزان
رنج و عنای مستان اکنون کشید باید
هوش مصنوعی: ای دوست، ما با نوشیدنی تو مست شده‌ایم و اکنون این عزیزان باید عذاب‌ها و لطف‌های مستانه را متحمل شوند.
سالی برفت ناگه روزی دو عید دیدم
این هر دو عید امروز خوشتر ز عید باید
هوش مصنوعی: یک سال ناگهان روزی دو عید را دیدم و متوجه شدم که این دو عید امروز از عیدهای گذشته لذت‌بخش‌تر است.
از بوستان رحمت حالی کرانه جویید
چون در سرای همت می‌آرمید باید
هوش مصنوعی: از باغ رحمت، حال خوشی را جستجو کن، زیرا در خانه‌ی دستاوردها باید به تلاش ادامه دهی.
از گفتن عبارت گر عبرتی نگیری
در گردن اشارت معنی گزید باید
هوش مصنوعی: اگر از بیان یک جمله عبرتی نگیری، باید در مورد آن به تفکر و تأمل بپردازی تا مفهوم آن را درک کنی.
تا در مکان امنی خر پشته زن فرود آی
چون وقت کوچ آمد نایی دمید باید
هوش مصنوعی: زمانی که وقت سفر و کوچ کردن فرا می‌رسد، باید به مکانی امن برسی و آرامش یابی تا بتوانی از بار و مشکلات سفر کاسته و بهتر آماده حرکت شوی.
گر بایدت که بویی آنجا گل عنایت
اینجا گل ریاست می‌پژمرید باید
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که از خوشبوئی و زیبائی در آنجا بهره‌مند شوی، باید در اینجا به دنبال مقام و ریاست باشی.
ای شکر شگرفی در گفتگوی معنی
گر لب شفات آرد آخر بدید باید
هوش مصنوعی: ای شیرینی فوق‌العاده‌ای که در گفتار معنای عمیق نهفته است، اگر لب‌های تو در گویش به حقیقت اشاره کند، باید در نهایت آن را مشاهده کرد.
هر چند دیر مانی آخر برفت باید
چون شکری بخوردی زهری چشید باید
هوش مصنوعی: با اینکه ممکن است دیر برسی، اما باید بروی. چون در نهایت، مانند شکری که شیرینی‌اش را چشیده‌ای، باید تلخی‌ها را هم تجربه کنی.
بفروخته خریدی آورده را ببردی
یاری چه دیده‌ای تو زین پس چه دید باید
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که از آن چیزی را خریده‌ای و حالا باید بار آن را به دوش بکشی. بعد از این، چه چیزی را باید در زندگی‌ات ببینی و تجربه کنی؟
چون لاله گر بخندی عمرت کرانه جوید
چون شمع اگر بگریی حلقت برید باید
هوش مصنوعی: اگر مانند لاله لبخند بزنی، زندگی‌ات همیشه شاداب خواهد بود؛ اما اگر مانند شمع گریه کنی، سرانجام همه چیز را از دست خواهی داد.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۳۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/12/07 16:03
A.p

به نظر من این شعر زیبا خصوصبات قصیده رو داره نه غزل

1399/12/07 16:03
A.p

واقعا زیباست

1402/02/08 00:05
سعید

صائب تبریزی  در غزلی با مطلع :

چون رنگ می ز مینا بیرون دوید باید

نه پرده‌ی فلک را بیرون درید باید 

به استقبال این غزل از سنایی رفته و در بیت آخر غزل به این غزل سنایی اشاره می‌کند و از او با عنوان کلیم غزنین یاد می‌کند

 

این آن غزل که گفته است وقتی کلیم غزنین 

ای یار بی تکلف ما را نبید باید