گنجور

شمارهٔ ۱۳۷

هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
قطره‌ها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
گر دل من چون جحیم و دیده چون جیحون شود
بار اندوهان من گردون کجا داند کشید
خاصه چون فریادم از بیداد بر گردون شود
در غم هجران و تیمار جدایی جان من
گاه چون ذوالکفل گردد گاه چون ذوالنون شود
در دل از مهرت نهالی کشته‌ام کز آب چشم
هر زمانی برگ و شاخ و بیخ او افزون شود
تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی
عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود
خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا
توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
ای شده ماه تمام از غایت حسن و جمال
چاکر از هجران رویت «عادکالعرجون» شود
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی به تو
چون ز تو نومید گردد ماهرویا چون شود
چون سنایی مدحتت گوید ز روی تهنیت
لفظ اسرار الاهی در دلش معجون شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
قطره‌ها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد عشق تو می‌افتم، دل من پر از درد می‌شود و اشک‌ها از چشمانم سرازیر می‌شوند.
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
هوش مصنوعی: اگر از روی بی‌صبری بخواهم راز دلم را با سنگ بگویم، چون روی سنگ را به آب بسپارم، سنگ نرم می‌شود و دل من پر از خون خواهد شد.
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
گر دل من چون جحیم و دیده چون جیحون شود
هوش مصنوعی: از آتش و درد دوری تو، جای تعجب نیست اگر دل من مانند جهنم و چشمانم مانند جیحون (رودخانه) شود.
بار اندوهان من گردون کجا داند کشید
خاصه چون فریادم از بیداد بر گردون شود
هوش مصنوعی: بار اندوهان من به دوش کسی نمی‌افتد و نمی‌داند که چقدر سنگین است، به ویژه زمانی که فریادم از ناعدالتی به آسمان می‌رسد.
در غم هجران و تیمار جدایی جان من
گاه چون ذوالکفل گردد گاه چون ذوالنون شود
هوش مصنوعی: در تنهایی و درد جدایی، گاهی حال من مانند ذوالکفل می‌شود و گاهی مانند ذوالنون.
در دل از مهرت نهالی کشته‌ام کز آب چشم
هر زمانی برگ و شاخ و بیخ او افزون شود
هوش مصنوعی: در دلم از عشق تو نهالی کاشته‌ام که هر بار با اشک‌های من رشد می‌کند و برگ و شاخه‌هایش بیشتر می‌شود.
تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی
عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو زیبایی و جذابیت خود را حفظ کرده‌ای، مانند لیلی، عاشق بی‌چاره‌ات می‌شوم. ای محبوب، این عشق من را دیوانه می‌کند.
خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا
توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
هوش مصنوعی: اگر خاک درگاه تو بویی از عشق بگیرد، به قدری ارزشمند و زیبا می‌شود که حتی در برابر بهترین جوهرات هم برتری پیدا می‌کند.
ای شده ماه تمام از غایت حسن و جمال
چاکر از هجران رویت «عادکالعرجون» شود
هوش مصنوعی: ای تو که با زیبایی و جاذبه‌ات به ماه کامل شبیه هستی، گرما و عشق من از دوری چهره‌ات به قدری زیاد است که دیگر نمی‌توانم استحکام و ثبات خود را نگه‌دارم.
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی به تو
چون ز تو نومید گردد ماهرویا چون شود
هوش مصنوعی: دل‌هایی که از خلق و مردم دنیا به تو امید دارند، زمانی که از تو ناامید شوند، چه حالتی پیدا خواهند کرد؟ آن زیبا خواهد شد.
چون سنایی مدحتت گوید ز روی تهنیت
لفظ اسرار الاهی در دلش معجون شود
هوش مصنوعی: زمانی که سنایی درباره تو ستایش می‌کند، کلمات پر از معانی عمیق الهی در دل او به صورت مِی و معجون درمی‌آید.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۳۷ به خوانش عندلیب