گنجور

شمارهٔ ۱۳۳

از هر چه گمان برد دلم یار نه آن بود
پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود
وان عشق مجازی بد و آن سود زیان بود
بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت
و ز دیده برون آمد دردی که نهان بود
توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
رویی که رقم بود برو دولت اسلام
زلفی که درو مرتدی و کفر نشان بود
بنمود رخ و روم به یک بار بشورید
آیین بت و بتگری از دیدن آن بود
پس زلف برافشاند و جهان کفر پراگند
الحق ز چنان زلف مسلمان نتوان بود
کویی که درو پای عزیزان همه سر بود
راهی که دراو وصل نکویان همه جان بود
از خون جگر سیل وز دل پاره درو خاک
منزلگهش از آتش سوزان دمان بود
بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد
گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
چون کعبهٔ آمال پدید آمد از دور
گفتند رسیدیم سر ره بر آن بود
بر درگه تو خوار و ز دیدار تو نومید
بر خاک نشستند که افلاس بیان بود
بیرون ز خیالی نبد آنجا که نظر بود
افزون ز حدیثی نبد آنجا که گمان بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از هر چه گمان برد دلم یار نه آن بود
پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
هوش مصنوعی: دل من از هر چیزی که فکر می‌کرد، به جز یاری که در نظر داشت، به همان شکل بود. در واقع، تصور اشتباهی از عشق و یقین داشت و همه‌اش فقط مُرده‌ای از گمان بود.
آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود
وان عشق مجازی بد و آن سود زیان بود
هوش مصنوعی: آن زیبایی و ناز و شیکی که داشت، فقط ظاهری بود و آن محبت و عشق که احساس می‌شد، نیز یک نوع فریب و ترفند بود. این عشق تنها یک عشق واقعی و عمیق نبود، بلکه به نوعی زیان و ضرر به‌حساب می‌آمد.
بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت
و ز دیده برون آمد دردی که نهان بود
هوش مصنوعی: شعله‌ای روشن بر روی کاغذ ظاهر شد که از دل و جان برخاست و دردی که در درون پنهان بود، از چشمان برون آمد.
توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
هوش مصنوعی: ایمان من به یکتایی خدا به خاطر زلف‌های پیچ‌خوردهٔ اوست و زیبایی من به خاطر چهره‌ای است که مانند خورشید درخشان است.
رویی که رقم بود برو دولت اسلام
زلفی که درو مرتدی و کفر نشان بود
هوش مصنوعی: روی زیبا و خوشگلی که به نقشی از نعمت و خوشبختی دست یافته است، در واقع نمایانگر دولت اسلام است؛ چون افرادی که در آنجا حضور دارند یا به حق و ایمان پایبندند و یا نشانه‌هایی از کفر و ارتداد در آن‌ها مشاهده می‌شود.
بنمود رخ و روم به یک بار بشورید
آیین بت و بتگری از دیدن آن بود
هوش مصنوعی: وقتی که رخسار و چهره‌اش را نشان داد، یکباره آیین پرستش بت و بت‌پرستی را به هم ریخت و کسانی که آن را دیدند، تحت تأثیر قرار گرفتند.
پس زلف برافشاند و جهان کفر پراگند
الحق ز چنان زلف مسلمان نتوان بود
هوش مصنوعی: او زلف خود را به هم ریخت و دنیا را پر از کفر کرد؛ زیرا با چنین زلفی، هیچ کسی نمی‌تواند مسلمان باشد.
کویی که درو پای عزیزان همه سر بود
راهی که دراو وصل نکویان همه جان بود
هوش مصنوعی: در اینجا به مکانی اشاره شده که در آن عزیزان و دوستان بسیار ارزشمند هستند و همین مکان پیوندی است برای رسیدن به خوبی‌ها و زیبایی‌ها. به عبارتی، این مکان به عشق و ارتباطات دلپذیر منتهی می‌شود و برای جان انسان اهمیت زیاد دارد.
از خون جگر سیل وز دل پاره درو خاک
منزلگهش از آتش سوزان دمان بود
هوش مصنوعی: از دل شکسته و دردهای عمیق، سرزمین او به شدت آسیب‌دیده و دچار غمی عمیق است که به مانند آتش سوزان در حال شعله‌ور بودن است.
بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد
گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
هوش مصنوعی: بسیاری از عزیزان در راه فنا جان خود را از دست داده‌اند، و قبر و گور آنجا جایی بود که به مانند دهان شیر، هولناک و خطرناک بود.
چون کعبهٔ آمال پدید آمد از دور
گفتند رسیدیم سر ره بر آن بود
هوش مصنوعی: وقتی کعبهٔ آرزوها از دور نمایان شد، افرادی که در راه بودند، گفتند به مقصد رسیدیم و در واقع در مسیر دستیابی به آن هدف بودند.
بر درگه تو خوار و ز دیدار تو نومید
بر خاک نشستند که افلاس بیان بود
هوش مصنوعی: در درگاه تو، افراد ناتوان و ناامید از دیدار تو، بر زمین نشستند زیرا نتوانسته‌اند حقیقت وجود تو را بیان کنند.
بیرون ز خیالی نبد آنجا که نظر بود
افزون ز حدیثی نبد آنجا که گمان بود
هوش مصنوعی: در جایی که نگاه وجود داشته باشد، هیچ خیالی نمی‌تواند پا بگیرد و در جایی که گمان و گفتگو هست، خبری وجود ندارد.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۳۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/02/13 14:05
..

از هر چه گمان برد دلم، یار نه آن بود..